چیلله گئجه سی
جمعه 28 آذر 1393
+0 به یه ناین فصل در فرهنگ و باور عمومی مردم منطقه به دوره های مختلفی تقسیم شده و هر دوره متناسب با خصوصیات روزهای آن ، با نامها و عناوین مختلف و خاصی شناخته شده اند ، که با " چیله گئجه سی " یا شب یلدا آغاز ، و با " چرشنبه بایرامی " یا همان چهار شنبه سوری که عید و اقعی مردم آذربایجان است ، به پایان میرسد .
1- " چیله گئجه سی" :
" چیله گئجه سی " ، آخرین شب از ماه آذر و فصل پاییز و طولانیترین شب سال است ، و فردای آن شروع اولین روز زمستان و اولین دوره تقسیم آن با عنوان " بویوک چیله " با عمر چهل روزه می باشد .
از گذشته های دور مردم آذربایجان در این شب بدور کرسی های وسط اتاق که در حکم بخاری و سیستم گرمایشی آنروز بوده ، می نشستند ، و تا پاسی از شب ، ضمن گوش سپردن به داستانها و قصه های مختلف و بیشتر حماسی از زبان پدر بزرگها و مادر بزرگها ، به مصرف تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش ، قورقا ( گندم برشته ) ، مغز گردو و سبزه و نیز هندوانه به عنوان متعادل کننده مشغول می شدند .
تنقلات مصرفی در این شب ، بیشتر گرم مزاج بوده و باعث افزایش میزان کالری و انرژی بدن و دوام مردم در برابر سرمای جانسوز زمستان آن زمان آذربایجان میشده است ، که البته امروزه و با پیشرفت ابزار زندگی و افزایش رفاه عمومی ، به دور کرسی نشستنها و گوش به داستانها و افسانه های قدیمی سپردن ، جای خود را به شب نشینی های فامیلی و تماشای برنامه های تلویزیونی ، و بازیها و سرگرمیهای خانگی ، در کنار گرمای مطبوع شومینه ها و بخاریهای گاز سوز سپرده است ، و دیگر از " کرسی " و " کرسی یورقانی " و " اجاق " و " زغال " و " زغال گردان " و افسانه های " تپه گوز " و " امیر ارسلان رومی " و " قمر وزیر " و " شمس وزیر " و داستان قهرمانی های " کور اوغلی " خبری نیست .
2- "بویوک چیله " :
از اولین روز شروع اولین ماه فصل زمستان ، " بویوک چیله " ، آغاز و تا دهم بهمن ماه به مدت چهل روز ادامه پیدا میکند .
3- " کیچیک چیله " :
از شروع یازدهم بهمن ماه " کیچیک چیله " آغاز ، و به مدت بیست روز و تا پایان بهمن ماه ادامه پیدا میکند .
این محدوده زمانی که از نظر شدت سرما و برودت هوا ، بسیار طاقت فرسا است ، به عنوان سخت ترین روزهای زمستان معروف بوده و از روزهای سرد و سوزناک آن با عناوینی همچون " زمهریر " یاد می شود .
در افسانه ها امده است که " بویوک چیله " به طعنه رو به " کیچیک چیله " کرده ، و عمر دراز چهل روزه ی خود را به رخ او کشیده است . ولی " کیچیک چیله " با خنده ای او را خطاب قرار داده و گفته است که :
- هان ، هشدار که بر عمر دراز خود نبالی ، که من در این بیست روز عمر کوتاه خود چنان سرمایی بر زمین حاکم سازم که زمینیان درازی عمر تو را فراموش ، و از سختی سرمای عمر من سخنها گویند !
با پایان " کیچیک چیله " ، روزهای سخت زمستان هم تا حدودی به پایان رسیده و با آغاز اسفند ماه ، برودت هوا رفته رفته کمتر می شود . چنانچه مردم آذربایجان مثل کرده اند که :
- چیله چیخدی ، قیش چیخدی ! ( یعنی اینکه چله تمام شد ، زمستان تمام شد ) .
3- " خضر " یا " چار چار " :
چهار روز آخر " بویوک چیله " و چهار روز اول " کیچیک چیله " ، یعنی فاصله زمانی هفتم تا چهاردهم بهمن ماه به مدت هشت روز را " خضر " گویند .
مردم آذربایجان در اولین شب جمعه این هشت روز ، آیینی دارند با عنوان " خضر نبی " ، که توسط بانوان خانواده ها به جای آورده می شود .
در این آیین ، اغلب خانواده ها " قووت " ( که نوعی ماده غذایی است متشکل از مخلوط آرد نخود چی و آرد قورقا یا گندم برشته و آرد عدس بوداده ، همراه با دوشاب ) تهیه کرده و آنرا در سینی ها و مجمع های بزرگ ریخته و سطح آنرا صاف می کنند ، و بعد آنرا در گوشه ای قرار میدهند ، و اعتقادشان بر این است که در شب مذکور ، حضرت " خضر " به خانواده ها سر کشی کرده ، و " قووت " را متبرک میکند . ( با گذاشتن رد قمچی یا تازیانه بر روی قووت ) .
فردای آن شب ، بانوان خانواده به " قووت " سرکشی کرده و با دیدن رد قمچی ( تازیانه ) منتسب به خضر نبی ، آنرا جمع کرده و به همراه دیگر اعضای خانواده مورد مصرف قرار میدهند .
4- " کورد اوغلی " :
فردای روز سی ام بهمن ماه ، که روز پایان " کیچیک چیله " و اولین روز از اسفند ماه است ، در باور مردم آذربایجان ، " کورد اوغلی " نامیده می شود .
داستان مذکور به این صورت نقل شده است که " کورد اوغلی احمد " فرزند یکی از خوانین منطقه ، که با پایان یافتن " کیچیک چیله " ، و به گمان اینکه دیگر زمستان توان خود را از دست داده و به سردی و سختی روزهای گذشته نیست ، وسایل شکار را برداشته ، و راهی شکارگاه می شود . ولی هنگام برگشتن از شکار ، وضعیت هوا دگرگون شده و برف سنگینی منطقه را فرا می گیرد و " کورد اوغلی احمد " راه را گم کرده و بعد از ساعتها تلاش و نیافتن راه برگشت ، از حال رفته و در زیر خروارها برف ، مدفون میگردد .
از آن طرف پدر " کورد اوغلی " که از نیامدن او نگران شده است ، به همراه سواران خود ، به جستجوی " کورد اوغلی " راهی صحرا می شود . و بدنبال او شکارگاه را در می نوردند ، ولی هر چه می گردند او را نیافته و نا امید قصد برگشت داشتند که یکی از سواران خان ، چشمش به ستونی از بخار می افتد که از نقطه ای در وسط دشت به هوا بلند می شود ، لذا مژدگانی به خان می برد که احمد زنده است .
بدین ترتیب " کورد اوغلی " را از زیر برف و در حالی که هنوز زنده بوده ، بیرون می آورند ، و از زبان او می شنوند که زمین گرم شده و علت زنده ماندن او هم ، گرمایی بوده که از زمین متصاعد می شده است .
بنا بر این افسانه ، مردم آذربایجان ، روز اول اسفند ماه را روز نفس کشیدن زمین و گرم شدن آن دانسته و اصطلاحا" میگویند که :
- یئره نفس گلیب . ( زمین نفس میکشد ) .
5- " قاری کوله گی "
با آغاز اسفند ماه و گرم شدن تدریجی زمین ، باور عمومی بر این بوده است که دیگر زمستان رو به اتمام نهاده و اثری از برف و کولاک دیده نخواهد شد . ولی همینکه هفتم اسفند ماه از راه رسیده ، کولاکی سهمگینتر از کولاک های دیگر منطقه را فرا گرفته و مردم آذربایجان را غافلگیر و شگفت زده کرده است .
داستان این کولاک که به " قاری کوله گی " موسوم است ، به این شکل میباشد که در زمانهای قدیم ، پیر زن فرتوتی ، شتری داشته که تنها وسیله معاش او محسوب میشده است .
پیر زن فرتوت ، ماهها انتظار فرا رسیدن زمستان و چله های کوچک و بزرگ را کشیده ، و امیدوار بوده است که با فرا رسیدن زمستان ، شترش جفت گیری کرده و برایش کره ای بیاورد ، ولی با سپری شدن چله ها ، شتر پیر زن هنوز حالت جفت گیری پیدا نکرده بوده است .
از آنجا که احتمالا" شتر در ماههای سرد سال و روزهای برفی جفت گیری می کرده است ! پیر زن که از شرایط پیش آمده ناراحت بوده ، دست به دعا برداشته و از خدا برف و کولاکی دیگر درخواست میکند ، تا شترش فرصت جفت گیری پیدا کند .
بدین ترتیب و با اجابت دعای آن پیر ، روز هفتم اسفند ماه ، زمین را برف و کولاک شدید دیگری فرا می گیرد و سرمای رفته ، دگر باره باز می گردد .
از آن روز تاکنون ، روز هفتم اسفند ماه هر سال که معمولا" با کولاک مضاعفی همراه می شود ، در بین مردم آذربایجان با عنوان " قاری کوله گی " نامیده شده است .
6- " وعده یئلی "
وعده یئلی که به معنی باد موسمی است ، عبارت از باد گرمی است که در روز دوازدهم اسفند ماه شروع به وزیدن کرده و برف و یخ های زمین را آب میکند .
وزش این باد در شهر های دیگر آذربایجان متناسب با موقعیت جغرافیایی آن شهر بوده ، و حتی ممکن است وزش محسوسی در برخی از شهر های دیگر نداشته باشد ، ولی همیشه سال در اردبیل ، این باد روز دوازدهم اسفند ماه از راه رسیده و یخهای چسبیده به زمین شهر را آب می کند .
7- " چرشنبه بایرامی " :
چرشنبه بایرامی یا چهار شنبه سوری ، عید اصیل و واقعی مردم آذربایجان بوده و از جایگاهی خاص در باور عمومی مردم برخوردار است .
با سپری شدن روزهای سرد زمستان و نزدیک شدن سال نو ، مردم آذربایجان با تحرک و جنب و جوش ویژه ای ، شور و شعف خود را به نمایش گذاشته و با مراسمهای خاصی مثل کاشتن سبزه از تخم گندم و عدس ، گرد گیری فرشها و گوشه های گرد گرفته خانه ، حلاجی کردن و شستن پشم رختخواب ها و ناز بالش ها ، و کارهایی از این قبیل ، به استقبال و پیشواز سال نو و باهار منتظر می روند .
از عادت های دیگر مرسوم در بین اهالی آذربایجان در این روزها ، " تکم چی " و " تکم " گردانی است ، که یکی از قدیمیترین و ریشه دارترین مراسمات است ، و طی آن فردی با " تکم " گردانی در بین مردم و اهالی و با سرودن شعرهایی مخصوص ، نزدیک شدن سال نو را نوید داده و از مردم مژدگانی در یافت می دارد .
در چنین روزهایی ، اهالی آذربایجان به دختران و خواهران شوهر کرده خود هدیه ای به نام " بایراملیق " یا عیدی که ممکن است لباس یا پارچه ای نفیس و یا پول نقد باشد ، همراه با بسته ای از انواع تنقلات و شیرینی پیشکش کرده ، و ضمن بازدید و تحویل هدایا به ایشان ، فرا رسیدن " چرشنبه بایرامی " و سال نو را تبریک می گویند .
در شب چهار شنبه سوری ، و با غروب آفتاب ، مردم آذربایجان با بر افراشتن آتش در حیاط خانه های خود ، و پریدن از روی آن ، به جشن و شادی می پردازند ، و دختران دم بخت با سرودن اشعاری مانند :
آتیل باتیل چرشنبه
بختیم آچیل چرشنبه
از روی آتش برافراشته پریده ، و آرزوی خوشبختی و کامیابی میکنند .
در این شب ، کد بانوی خانه با پختن غذای مخصوص این شب که عموما" ماهی دودی با پلو ، به همراه یک خورشت آزاد دیگر است ، سفره این شب مخصوص را پهن و اعضای دیگر را به سرو غذا دعوت میکنند .
آنچه در این شب خاص قابل توجه است عبارتند از :
1- هیچ کس دعوت دوستان و آشنایان را قبول نکرده و به مهمانی خانه کسی نمی رود ، و حد الامکان سعی میکند که در خانه خود یا خانه اجدادی خود باشد . و اگر در خارج از شهر محل سکونت خود بود ، سعی میکند به هر طریق ممکن خود را به شهر و ولایت خود برساند .
2- ماهی دودی با پلو ، یک پای ثابت غذای موجود در سر سفره این شب اهالی است .
3 – کد بانوی خانه به تعداد اعضای خانوار ، تخم مرغ رنگ می کند ، و با برشته کردن دانه های گندم ، نوعی آجیل گرم بنام " قورقا " درست کرده ، و آنها را در پیاله های چینی می ریزد ، و به همراه آجیل های دیگری مثل مغز پسته و گردو و نخود چی کشمش و بادام و تخم کدو ، در سر سفره این شب قرار میدهد .
علاوه بر تنقلات ذکر شده ، در سفره این شب ، عناصر دیگری همچون شمع روشن ، شاخه ی سبزی موسوم به " همیشه جوان " ، نمک ، آب ، نان ، شاخه نبات و یک جلد قران مجید نیز دیده میشود .
4- در این شب باور بر این است که اگر کسی نیتی برای انجام در سال آتی داشته باشد ، میتواند برآورده شدن یا نشدن نیت خود را با گوش دادن به اولین کلام خارج شده از دهان فردی خاص ، تخمین بزند. لذا اهالی برای اینکه نیت کسی نا میمون در نیاید ، سعی میکنند از به کار بردن کلام بی معنی و رکیک خودداری ، و حتی الامکان از کلمات و جمله های متین و با معنا استفاده کنند.
5-در برخی از مناطق ، نوجوانان با حضور در پشت بام خانه همسایه ها و آویزان کردن " شال " یا " قورشاق " خود از باجه به داخل خانه ، طلب انعام و عیدی میکنند و کد بانوی خانه نیز به " قورشاق " آویزان شده ، تخم مرغ رنگین و مقداری تنقلات ریخته و ارسال میدارد . این رسم به " قورشاق سال لاماخ " و در برخی مناطق به " شال سال لاماخ " معروف است .
6- جوانان در این شب و فردای آن ، مبادرت به انجام نوعی بازی موسوم به " یومورتا چاقیشدیرما " یا تخم مرغ بازی میکنند که طی آن هر دو طرف بازی تخم مرغ های خود را با فنی خاص ، به هم می نوازند و هر کسی که سر و ته تخم مرغش بشکند ، بازنده بازی و تخم مرغ است .
علاوه بر موارد مذکور ، در برخی از روستاهای آذربایجان و در صبح فردای چهار شنبه سوری ، دختران دم بخت کوزه های آب به دوش کشیده و به سمت چشمه سارها حرکت میکنند ، و ضمن شستشوی دست و صورت خود و نوشیدن از آب چشمه ، کوزه های خود را هم پر کرده و به خانه برمی گردند ، و اعتقاد دارند که خوردن آب چشمه در این روز خاص باعث بر آورده شدن آرزوهای آنها می شود .