آذربایجان ساراب قیصرق
قیصره + مئهریبان+ساراب+آذربایجان+تورک+ترک+قیصرق+قیصریه+Qeysere+Qeysereq+sarab+Türk+turk+Azerbaycaqn+Azerbayjjan+Qeyseriye

تسلیت

جمعه 28 آذر 1393

+0 به یه ن
رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله(11.هجریقمری)راوشهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام(50هجری قمری)را وشهادت حضرت امام رضا علیه السلام(203هجری قمری)به عموم مسلمین وبه شیعیان تسلیت می گویم.


بؤلوم | باش ساغليغي(تسليت لر) یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    1 باخیش

اوستاد غفاری دن

جمعه 28 آذر 1393

+0 به یه ن
کافرده بر آشوفته اولار حقی تالانسا/حقی تالانیب دیممیینین دامنی تر دی
شیطان گلنده آدی لعنت اؤخویورلار/عیلت بودورباشدان ایاغه ماییه شردی
ایلده اؤنا اوچ گون داش آتار حاجی میناده/اوچ گوندن علاوه آتا اعمالی هدر دی
  • اینسان تانیرام قیرخ ایل اگر داشلانا هر گون/ایبلیس دیئر وور کی بو مندن ده بتردی



بؤلوم | قوشماجالار یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

چیلله گئجه سیsms

جمعه 28 آذر 1393

+0 به یه ن
نه گؤزه ل دیر ائلیمین قایدالاری /چیلله سی چرشنبه سی ایل بایرامی/تورک ائلینده هرزادین اؤز یئری وار/چونکی اونون یئددی مین ایل تاریخی وار
ان اوزون گئجه لرسحر اولاجاق/ان سؤیوق قیشلار باهار اولاجاق/سحرلر وباهارلار اومودیله  چیلله نیز قوتلو اولسون
بیرگون اولاجاق گون چیخاجاق داریخما/گوللر آچاجاق یاز گله جک یوردوموزا داریخما/چیلله نیز قوتلو اولسون
بولودوز یاغار اولسون/سولاریز آخار اولسون/اؤجاغیزیانار اولسون/چیلله نیز موبارک اولسون


بؤلوم | قوشماجالار یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    1 باخیش

چیلله گئجه سی

جمعه 28 آذر 1393

+0 به یه ن
فصل زمستان در فرهنگ فولکلوریک آذربایجان جایگاه و رتبه بسیار رفیعی دارد ، و مردم آذربایجان در طول تاریخ موجودیت خود همواره با این فصل در تکاپو بوده و همیشه تاریخ با آن ارتباط فرهنگی تنگاتنگی بر قرار نموده اند ، بطوریکه هیچ یک از فصول دیگر از نظر فرهنگی به اندازه و ظرف این فصل مورد توجه و عنایت آذربایجانی جماعت نبوده و در رابطه با هیچیک از فصول دیگر ، داستانسرایی ، افسانه گویی و اسطوره سازی به اندازه این فصل موجود نیست .

این فصل در فرهنگ و باور عمومی مردم منطقه به دوره های مختلفی تقسیم شده و هر دوره متناسب با خصوصیات روزهای آن ، با نامها و عناوین مختلف و خاصی شناخته شده اند ، که با  " چیله گئجه سی "  یا شب یلدا  آغاز ، و  با  " چرشنبه بایرامی "  یا همان چهار شنبه سوری که عید و اقعی مردم آذربایجان است ، به پایان میرسد .

 

1- " چیله گئجه سی" :

 

" چیله گئجه سی "  ، آخرین شب از ماه آذر و فصل پاییز و طولانیترین شب سال  است ، و فردای آن شروع اولین روز زمستان و اولین دوره تقسیم آن با عنوان  " بویوک چیله " با عمر چهل روزه می باشد .

از گذشته های دور مردم  آذربایجان در  این شب بدور کرسی های وسط اتاق که در حکم بخاری و سیستم گرمایشی  آنروز بوده ، می نشستند ، و تا پاسی از شب ،  ضمن گوش سپردن به داستانها و قصه های  مختلف و بیشتر حماسی از زبان پدر بزرگها و مادر بزرگها ،  به مصرف تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش ، قورقا ( گندم برشته ) ، مغز گردو و سبزه و نیز هندوانه به عنوان متعادل کننده مشغول می شدند .

تنقلات مصرفی در این شب ، بیشتر گرم مزاج بوده و باعث افزایش میزان کالری و انرژی بدن و دوام مردم در برابر سرمای جانسوز زمستان آن زمان آذربایجان میشده است ، که البته امروزه و با پیشرفت ابزار زندگی و افزایش رفاه عمومی ، به دور کرسی نشستنها و گوش به داستانها و افسانه های قدیمی سپردن ، جای خود را به شب نشینی های فامیلی و تماشای برنامه های تلویزیونی  ، و بازیها و سرگرمیهای خانگی ، در کنار گرمای مطبوع شومینه ها و بخاریهای گاز سوز سپرده است ،  و دیگر از  " کرسی " و " کرسی یورقانی " و " اجاق " و " زغال " و " زغال گردان "  و افسانه های " تپه گوز " و " امیر ارسلان رومی "  و " قمر وزیر " و " شمس وزیر "  و داستان قهرمانی های " کور اوغلی " خبری نیست  .

 

2-  "بویوک چیله " :

 

از اولین روز شروع اولین ماه فصل زمستان ، " بویوک چیله " ،  آغاز و تا دهم بهمن ماه به مدت چهل روز ادامه پیدا میکند .

 

3-  " کیچیک چیله " :

 

از شروع یازدهم بهمن ماه  " کیچیک چیله " آغاز  ، و به مدت بیست روز و تا پایان بهمن ماه ادامه پیدا میکند .

این محدوده زمانی که از نظر شدت سرما و برودت هوا ، بسیار طاقت فرسا است ، به عنوان سخت ترین روزهای زمستان معروف بوده و از روزهای سرد و سوزناک آن با عناوینی همچون " زمهریر " یاد می شود .

در افسانه ها امده است که " بویوک چیله " به طعنه رو به " کیچیک چیله " کرده ، و عمر دراز چهل روزه ی خود را به رخ او کشیده است . ولی " کیچیک چیله "  با خنده ای او را خطاب قرار داده و گفته است که :

- هان ، هشدار که بر عمر دراز خود نبالی  ، که من در این بیست روز عمر کوتاه خود چنان سرمایی بر زمین حاکم سازم که زمینیان درازی عمر تو را فراموش ، و از سختی سرمای عمر من سخنها گویند !

با پایان " کیچیک چیله " ،  روزهای سخت زمستان هم تا حدودی به پایان رسیده و با آغاز اسفند ماه ، برودت هوا رفته رفته کمتر می شود . چنانچه مردم آذربایجان مثل کرده اند که :

- چیله چیخدی ، قیش چیخدی ! ( یعنی اینکه چله تمام شد ، زمستان تمام شد ) . 

 

3- " خضر "  یا  " چار چار " :

 

 چهار روز آخر " بویوک چیله " و چهار روز اول " کیچیک چیله " ، یعنی فاصله زمانی هفتم تا چهاردهم بهمن ماه به مدت هشت روز را  " خضر " گویند .

مردم آذربایجان در اولین شب جمعه این هشت روز ، آیینی دارند با عنوان " خضر نبی "  ، که توسط بانوان خانواده ها به جای آورده می شود .

در این آیین ، اغلب خانواده ها  " قووت " ( که نوعی ماده غذایی است متشکل از مخلوط آرد نخود چی و آرد قورقا یا گندم برشته و آرد عدس بوداده ، همراه با دوشاب ) تهیه کرده و آنرا در سینی ها و مجمع های بزرگ ریخته و سطح آنرا صاف می کنند ، و بعد آنرا در گوشه ای قرار میدهند ، و اعتقادشان بر این است که در شب مذکور ، حضرت " خضر " به خانواده ها سر کشی کرده ، و " قووت " را متبرک میکند . ( با گذاشتن رد قمچی یا تازیانه بر روی قووت ) .

فردای آن شب ، بانوان خانواده به " قووت " سرکشی کرده و با دیدن رد قمچی ( تازیانه ) منتسب به خضر نبی ، آنرا جمع کرده و به همراه دیگر اعضای خانواده مورد مصرف قرار میدهند .

 

4- " کورد اوغلی "  :

 

فردای روز سی ام بهمن ماه  ، که روز پایان " کیچیک چیله " و اولین روز از اسفند ماه است ، در باور مردم  آذربایجان ، " کورد اوغلی " نامیده می شود .

داستان مذکور به این صورت نقل شده است که " کورد اوغلی احمد "  فرزند یکی از خوانین منطقه ، که با پایان یافتن " کیچیک چیله "  ، و به گمان اینکه دیگر زمستان توان خود را از دست داده و به سردی و سختی روزهای گذشته نیست ، وسایل شکار را برداشته ، و راهی شکارگاه می شود . ولی هنگام برگشتن از شکار ، وضعیت هوا دگرگون شده و برف سنگینی منطقه را فرا می گیرد و " کورد اوغلی احمد " راه را گم کرده و بعد از ساعتها تلاش و نیافتن راه برگشت ، از حال رفته و در زیر خروارها برف ، مدفون میگردد .

از آن طرف پدر " کورد اوغلی " که از نیامدن او نگران شده است ، به همراه سواران خود ، به جستجوی " کورد اوغلی " راهی صحرا می شود . و بدنبال او شکارگاه را در می نوردند ، ولی هر چه می گردند او را نیافته و نا امید قصد برگشت داشتند که یکی از سواران خان ، چشمش به ستونی از بخار می افتد که از نقطه ای در وسط دشت  به هوا بلند می شود ، لذا مژدگانی به خان می برد که احمد زنده است .

بدین ترتیب " کورد اوغلی " را از زیر برف و در حالی که هنوز زنده بوده ، بیرون می آورند ، و از زبان او می شنوند که زمین گرم شده و علت زنده ماندن او هم ، گرمایی بوده که از زمین متصاعد می شده است .

بنا بر این افسانه ، مردم آذربایجان ، روز اول اسفند ماه را روز نفس کشیدن زمین و گرم شدن آن دانسته و اصطلاحا" میگویند که :

- یئره نفس گلیب . ( زمین نفس میکشد ) .

 

5- " قاری کوله گی "

 

با آغاز اسفند ماه و گرم شدن تدریجی زمین ، باور عمومی بر این بوده است که دیگر زمستان رو به اتمام نهاده و اثری از برف و کولاک دیده نخواهد شد . ولی همینکه هفتم اسفند ماه از راه رسیده ، کولاکی سهمگینتر از کولاک های دیگر منطقه را فرا گرفته و مردم آذربایجان را غافلگیر و شگفت زده کرده است .

داستان این کولاک که به " قاری کوله گی " موسوم است  ، به این شکل میباشد که در زمانهای قدیم ، پیر زن فرتوتی ، شتری داشته که تنها وسیله معاش او محسوب میشده است .

 پیر زن فرتوت ، ماهها انتظار فرا رسیدن زمستان و چله های کوچک و بزرگ را کشیده ، و امیدوار بوده است که با فرا رسیدن زمستان  ، شترش جفت گیری کرده و برایش کره ای بیاورد ، ولی با سپری شدن چله ها ، شتر پیر زن هنوز حالت جفت گیری پیدا نکرده بوده است .

از آنجا که احتمالا" شتر در ماههای سرد سال و روزهای برفی جفت گیری می کرده است ! پیر زن که از شرایط پیش آمده ناراحت بوده ، دست به دعا برداشته و از خدا برف و کولاکی دیگر درخواست میکند ، تا شترش فرصت جفت گیری پیدا کند .

بدین ترتیب و با اجابت دعای آن پیر  ، روز هفتم اسفند ماه ، زمین را برف و کولاک شدید دیگری فرا می گیرد و سرمای رفته ، دگر باره باز می گردد .

از آن روز تاکنون ، روز هفتم اسفند ماه هر سال که معمولا" با کولاک مضاعفی همراه می شود ، در بین مردم آذربایجان با عنوان " قاری کوله گی " نامیده شده است .

 

6-  " وعده یئلی "

 

وعده یئلی که به معنی باد موسمی است ، عبارت از باد گرمی است که در روز دوازدهم اسفند ماه شروع به وزیدن کرده و  برف و یخ های زمین را آب میکند .

وزش این باد در شهر های دیگر آذربایجان  متناسب با موقعیت جغرافیایی آن شهر بوده ، و حتی ممکن است وزش محسوسی در برخی از شهر های دیگر نداشته باشد ، ولی همیشه سال در اردبیل ،  این باد روز دوازدهم اسفند ماه از راه رسیده و یخهای چسبیده به زمین شهر را آب می کند .  

 

7-  " چرشنبه بایرامی " :

 

چرشنبه بایرامی یا چهار شنبه سوری ، عید اصیل و واقعی مردم آذربایجان بوده و از جایگاهی خاص در باور عمومی مردم  برخوردار است .

با سپری شدن روزهای سرد زمستان و نزدیک شدن سال نو ، مردم آذربایجان با تحرک و جنب و جوش ویژه ای ، شور و شعف خود را به نمایش گذاشته و با مراسمهای خاصی مثل کاشتن سبزه از تخم گندم و عدس ، گرد گیری فرشها و گوشه های گرد گرفته خانه ، حلاجی کردن و شستن پشم رختخواب ها و ناز بالش ها  ،  و کارهایی از این قبیل ، به استقبال و پیشواز سال نو و باهار منتظر می روند .

از عادت های دیگر  مرسوم در بین اهالی آذربایجان در این روزها  ،  " تکم چی "  و  " تکم " گردانی است ، که یکی از قدیمیترین و ریشه دارترین مراسمات است ، و طی آن فردی با " تکم " گردانی در بین مردم و اهالی و با سرودن  شعرهایی مخصوص ، نزدیک شدن سال نو را نوید داده و از مردم مژدگانی در یافت می دارد .

در چنین روزهایی ، اهالی آذربایجان به دختران و خواهران شوهر کرده خود هدیه ای به نام  " بایراملیق " یا عیدی که ممکن است لباس یا پارچه ای نفیس و یا پول نقد باشد ، همراه با بسته ای از انواع تنقلات و شیرینی پیشکش کرده ، و ضمن بازدید و تحویل هدایا به ایشان ،  فرا رسیدن " چرشنبه بایرامی " و سال نو را تبریک می گویند .

در شب چهار شنبه سوری ، و با غروب آفتاب ، مردم آذربایجان با بر افراشتن آتش در حیاط خانه های خود ، و پریدن از روی آن ، به جشن و شادی  می پردازند ، و دختران دم بخت با سرودن  اشعاری مانند :

                                                       

                                       آتیل باتیل چرشنبه

                                      بختیم آچیل چرشنبه

 

از روی آتش برافراشته پریده ، و آرزوی خوشبختی و کامیابی میکنند .

در این شب ، کد بانوی خانه با پختن غذای مخصوص این شب که عموما" ماهی دودی با پلو  ، به همراه یک خورشت آزاد دیگر است ، سفره این شب مخصوص را پهن و اعضای دیگر را به سرو غذا دعوت میکنند .

 

آنچه در این شب خاص  قابل توجه است عبارتند از :

 

1-  هیچ کس دعوت دوستان و آشنایان را قبول نکرده و به مهمانی خانه کسی نمی رود ،  و حد الامکان سعی میکند که در خانه خود یا خانه اجدادی خود باشد . و اگر در خارج از شهر محل سکونت خود بود ، سعی میکند به هر طریق ممکن خود را به شهر و ولایت خود برساند .

 

2- ماهی دودی با پلو ، یک پای ثابت غذای موجود در سر سفره این شب اهالی است .

 

3 – کد بانوی خانه به تعداد اعضای خانوار ، تخم مرغ  رنگ می کند ، و با برشته کردن دانه های گندم ، نوعی آجیل گرم بنام " قورقا " درست کرده ، و آنها را در پیاله های چینی می ریزد ،  و به همراه آجیل های دیگری مثل مغز پسته و گردو و  نخود چی کشمش و بادام و تخم کدو  ، در سر سفره این شب قرار میدهد .

علاوه بر تنقلات ذکر شده ، در سفره این شب ، عناصر دیگری همچون شمع روشن ، شاخه ی سبزی موسوم به " همیشه جوان " ،  نمک ، آب ، نان ،  شاخه نبات  و  یک جلد قران مجید نیز دیده میشود .

 

4- در این شب باور بر این است که اگر کسی نیتی برای انجام در سال آتی داشته باشد ، میتواند برآورده شدن یا نشدن نیت خود را با گوش دادن به اولین کلام خارج شده از دهان فردی خاص ، تخمین بزند. لذا اهالی برای اینکه نیت کسی نا میمون در نیاید ، سعی میکنند از به کار بردن کلام بی معنی و رکیک خودداری ، و حتی الامکان از کلمات و جمله های متین و با معنا استفاده کنند.

 

5-در برخی از مناطق ، نوجوانان با حضور در پشت بام خانه همسایه ها و آویزان کردن " شال "  یا " قورشاق " خود  از باجه به داخل  خانه ، طلب انعام و عیدی میکنند و کد بانوی خانه نیز به " قورشاق " آویزان شده ، تخم مرغ رنگین و مقداری تنقلات ریخته و ارسال میدارد . این رسم به " قورشاق سال لاماخ " و در برخی مناطق  به  " شال سال لاماخ " معروف است .

 

6-  جوانان در این شب و فردای آن ، مبادرت به انجام  نوعی بازی  موسوم  به " یومورتا چاقیشدیرما " یا تخم مرغ بازی میکنند که طی آن هر دو طرف بازی تخم مرغ های خود را با فنی خاص ، به هم می نوازند و هر کسی که سر و ته تخم مرغش بشکند ، بازنده بازی و تخم مرغ است .  

    

 

علاوه بر موارد مذکور ، در برخی از روستاهای آذربایجان و در صبح فردای چهار شنبه سوری ، دختران دم بخت کوزه های آب به دوش کشیده و به سمت چشمه سارها  حرکت میکنند ، و ضمن شستشوی دست و  صورت  خود و نوشیدن از آب چشمه  ، کوزه های خود را هم پر کرده و به خانه برمی گردند  ، و اعتقاد دارند که خوردن آب چشمه در این روز خاص  باعث بر آورده شدن آرزوهای آنها می شود .





بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

چیلله

جمعه 28 آذر 1393

+0 به یه ن

Çillə gecəsi yoldadır. Qış da gəlir. Bunların nəliyinin ayin(mifik) düşüncəsini dilimizin içində olan məfhumlardan görmek olar. Bunları bilmək hamıya gərəklidir. Bu mətləb Dilmac`ın özel sayı (34)-ünə verilən məqalənin 6-cı fəslidir.

چیلله، قاری، قار، قارپیز، قیش
(ناصر منظوری)

چیلله (چلّه)


در ترکی یای یعنی کمان، چیلله نیز یعنی زه (در اینجا زه کمان) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، (و نیز معناهایی که گفته خواهد شد)، اوخ یعنی تیر (تیرِ کمان).

در ترکی به تابستان نیز "یای" گفته می­شود. از این رو وقتی گفته می­شود "یایین چیلله­سی"(چلّه­ تابستان)، (تداعی کننده­ی کشیدگی نهایی کمان به هنگام انداختن تیر) یعنی نهایت و اوج کشیدگی تابستان که چهل و پنج روز رفته از تابستان است.

قیشین چیلله­سی (چلّه­ی زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرما است که دو تا است یکی چهل روزه (بؤیوک چیلله) یکی بیست روزه (کیچیک چیلله). یعنی زمستان دوبار به اوج می­رسد.

چیلله گئجه­ (شب دارای کشیدگی نهایی) وقتی گفته می­شود "چیلله گئجه­سی" (شب چلّه) در واقع یعنی نهایت کشیدگی شب. ولی _تحت تأثیر تفسیرهای رایج_ به معنای شروع چلّه­ی زمستان تلقی می­شود که البته اینگونه نیست.

اینکه چرا "چیلله" یا "چِلّه" که معنای "زه کمان" و "محل نشستن ته تیر در کمان" و مآلا مفهوم نهایت کشیدگی را در مورد "بلندترین شب"، "شدت تابستان" و "شدت زمستان" (که دقیقا معادل “climax” _نقطه­ی اوج_ آمده از زبان­های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد "چهل" توجیه و تفسیر نمود کاری است که روشنفکران پرداخته­اند و خود نیز بایستی جوابگو باشند.

بدون هیچ تردیدی واژه­ی "چیلله" یا "چلّه" با واژه­ی یاد شده­ی “climax” از یک ریشه و منشأ می­باشد.
قبلا بحث شده که صدای (ل) دارای مفهوم "انتقال" می­باشد. نیز گفته شده که تکرار یک صدا مفهوم استمرارِ تکراریِ حرکت و عملی را دارد. پس "چیلله" یا "چلّه" دارای مفهومی است که در آن عمل انتقال به تکرار اتفاق می­افتد. درست مثل "پیلله" یا "پلّه" که در آن عمل انتقال و تکرار اتفاق می­افتد. اگر "چلّه" معنی "چهل لا" نیز داشته باشد آنوقت پرسیدنی است که اولا خود "چهل" از کجا آمده و دوم اینکه معنای "پلّه" چیست؟ منطقی است بپذیریم که "چهل" از "چیلله" حاصل شده است.
فقط فراموش نشود که ادیبان منکر وجود تشدید نیز در فارسی شده­ اند.
اما جان آیتو (John Ayto) اتیمولوژیست انگلیسی واژه­ ی “climax” را نهایتا از منشأ هندو اروپایی (kli-) می­داند. اولا شما این مورد را با واژه­ی "چیلله" یا "چلّه" تطبیق دهید خواهید دید که دقیقا دارای عناصر فونتیکی مشابهی هستند.
باز می­گویند که واژه­ی “lean” به معنی "تکیه دادن" نیز از همین ریشه است. متوجه می­شوید که چرا در "چیلله" یا "چلّه" مفهوم محل نشستن ته تیر در کمان نیز مستتر است؟

"چیلله" اسمی است که از فعل "چیلمک" به معنای (زدنِ پرتابیِ توام با ضربه) ساخته شده است. در بازی "چیلینگ-آغاج" (الک-دولک) به زدن "چیلینگ" یا "چیلیک" یا "چیلیهْ" (دولک) با "آغاج" (چوبدستی) از این فعل استفاده می­شود: "چیل گلسین!" (بزن بیاد!)
"چیلینگ" نیز از این فعل شاخته شده است.
"چیلمَک" اسم تلنگر شدید است که در آن ریگِ کوچکی بین پشت ناخن سبابه و نوک انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب می­شود. یا تلنگری که بر سطح آب _به نیت پخش کردن و افشاندن آب زده می­شود.
شکل دیگری از این فعل نیز هست که "چیله­مَک" (افشاندن آب توأم با ضربه) است.
"پیلله" (پلّه) نیز از سیستم "چیلله" (چلّه) است، حتی به این شکل: "پیلوو" (pilov) و "چیلوو" (çilov) [پُلو و چِلو] نیز از یک شیوه و سیستم تولید واژگان استفاده می­شود. آوردن این مثال از آن جهت لازم بود تا در پیگیری سیستم واژگانی دچار سهو و لغزش نشویم. همانگونه که ملاحظه می­کنید در فارسی مصوت­ها دچار تغییر شده: "پـُ" و "چـِ".

به مثال­های دیگری از این دست (جهت مطالعه­ی بیشتر) دقت کنید که چگونه سیستم ترکی ثابت است: چیلله (چلّه)، پیلله (پلّه)، شیلله (سیلی آبدار)، سیلله (سیلی)، گولـله (گولّه، گلوله)، هؤرره، هوررا (نوعی غذای ساده­ی روستایی) شیررا (شیره)، شوررا (احتمالا تبدیل به "شوربا" شده)، بلله (نانی که به صورت ساندویچ در می­آورند). . . "پیلته" (فتیله _[به خاطر وجود "ت" که علامت تعدی است] چیزی که به تدریج پایین آورده می­شود). "گلّه"ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است که در این صورت باید از فعل "گلمک" (آمدن) "گلله" (هم-آمده) ایجاد شده باشد. کلله (کلّه)، نیز واژه­ عربی "قلّه" از این مجموعه است که نشانگر قدیمی بودن این ساختار واژه ساز است.

"قارپیز" یئمه­ک! (هندوانه خوردن!) چرا در "چیلله گئجه­" قارپیز (هندوانه) خورده می­شود.
از این مطلب در کتاب بعدی در بحث از گریز از تراژدی بازهم صحبت خواهد شد. ولی چون سخن از "چیلله گئجه" شد به نکته­ی بسیار مهم که مربوط به بحث ماست اشاره می­شود. این نکته عبارت از این است که اسم خوردنی مورد نظر در ارتباط با کاربرد اسطوره­ای که دارد دارای معناست.
بررسی نام­های "هندوانه" در اغلب زبان­های این منطقه و اروپا نشان می­دهد که نام مورد استفاده در ترکی قابل استنادترین واژه در بررسی مفهومی نام این صیفی است.
برای مثال در فارسی "هندوانه" (چیزی که "ره آوردی از هند" است)، در انگلیسی (water melon) (صیفیِ آبکی) گفته می­شود. ملاحظه می­کنید که هر دو توضیحی هستند و معنای مستقیمی ندارند که رابطه­ی اسطوره­ای این صیفی را با آن مورد بررسی قرار دهیم. در روسی арбуз (arbuz)و در یونانی ικαρπούξ (karpozi) گفته می­شود و همانگونه که ملاحظه می­گردد از "قارپیز" ترکی مشتق شده­اند. در مغولی نیز داستان از همین قرار است: tarbos آن هم همریشه با ترکی است.

حداقل می­توان چنین نتیجه گرفت که در این محدوده­ی جغرافیایی واژه­ای که برای توجیه اسطوره­ای این صیفی قابل استناد باشد غیر از واژه­ی ترکی "قارپیز" وجود ندارد. دلیل دیگر قابل استناد بودن نام ترکی آن وجود سیستم آوایی در دسته­بندی مقوله­ای پدیده­هاست؛ در این مورد صیفی­جات دسته­بندی خود را داشتند: قوون، قاباق، قارپیز (شروع با "ق") یا خیرا، خیرچا، خیار (شروع با "خ")




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

قدرت وقانونمندی زبان ترکی

پنجشنبه 27 آذر 1393

+0 به یه ن

 

منبع:زبان و ادبیات ترکان خراسان

(استاتید محترم مردانی رحیمی و عرب خدری )

اشاره : گفتگویی ( در تاریخ : 14/09/91 ) کوتاه، صمیمی و دوستانه در حضور اساتید گرانقدر آقایان : اسدالله مردانی رحیمی و  محمد عرب خدری از نویسندگان و محققین توانا زبان تورکی قاشقایی و خوراسانی در مورد قانونمندی زبان ترکی داشتیم که تقدیم حضورتان می شود امید که مورد توجه و پسند قرار گیرد :

اول از همه باید بگوییم که این مقایسه های اشاره شده در این گفتگو فقط در حد مقایسه ست نه نشان دادن برتری یک زبان بر زبان دیگر. اما دلیلی بر برابری زبانها وجود ندارد برخی از زبانها پیشرفته بوده و برخی ابتدایی و برخی پس رفته هستند . اما خودتان قضاوت کنید زبانی که داری 9 و 10 مصوت دارد بهتر می تواند سایر زبانها را یاد بگیرد یا زبانی که 3 و یا 6 مصوت دارد؟

منظم و باقاعده بودن ربان تورکی از نظر زبانشناسان  :

مکس مولر زبان شناس و شرق شناس مشهور دربارهی گرامر زبان تورکی چنین می گوید: خواندن گرامر تورکی واقعا لذت بخش است... روش مبتکرانه ای است که در آن گونه های بی شمار گرامری بوجود آمده اند. منظم و با قاعده بودن آن باعث شده سیستم صرف کلمات و ترکیب در آن فراوان باشد و قابل فهم بودن کل ساختار آن به ذهن همه کسانی که احساسی دارند خطور می کند که قدرت ذهن بشر خود را در زبان نشان داده است.

منظم و باقاعده بودن ربان تورکی باعث شده سیستم صرف کلمات و ترکیب درآن فراوان و یاد گیری آن آسان باشد.

 زبان تورکی جز زبانهای آلتاییک  و جزو با قاعده ترین زبانهای دنیاست و بخصوص با قاعده بودن ترکی بیشتر در بین این زبانها جلوه می کند. در بین زبان های آلتاییک از جمله ژاپنی فقط  دو فعل و در تورکی فقط یک فعل بی قاعده وجود دارد (فعل بودن که آنهم کاربرد چندانی ندارد). زبانهای تحلیلی مثل هند و اروپایی ( از جمله فارسی یا انگلیسی و...) انبوهی از افعال بی قاعده را دارا هستند.

قانونمندی زبان تورکی در شمارش اعداد :

 شمارش (سایماق) اعداد در زبان ترکی تابع قاعده معینی است و در شمارش ابتدا اعداد بزرگتر و سپس اعداد کوچکتر خوانده و نوشته می شوند. برخلاف زبانهای تحلی دیگر (چون فارسی و انگلیسی ,....) هیچ استثنایی در آن وجود ندارد و اعداد جا و شکل خود را عوض نمی کنند. قاعده مند بودن شمارش اعداد یادگیری آن را آسان می کند. در زبان ترکی مانند بسیاری از زبان ها  اعداد در دو ساختار دیده می شود:

الف- عدد صحیح با ساختار ساده : بیر ـ ایکی ـ اوچ ـ دؤرد ـ بئش ـ آلتی ـ یئددی ـ .....

ب- عدد صحیح با ساختار مرکب: درشمارش اعداد مرکب ابتدا اعداد بزرگتر و سپس اعداد کوچکتر می آیند. مثلاً برای ساختن عدد چهارده درترکی ابتدا ده سپس چهار (اون دؤرد). می آید، البته در فارسی هم چنین است و فقط اعداد بین ده و بیست اینگونه  قاعده مند نیستند و مقلوب شده اند.(یازده ، دوازده و.....بیست و یک، بیست و دو، و....) در انگلیسی نیز این موضوع قانونمند نیست و اکثر  این زبانها در مورد بیان اعداد الکن هستند و حتی این قاعده ساده را توان پوشش دادن ندارند در زبان های تحلیلی زبانی به قاعده مندی فرانسوی نیست اما این زبان هم در بیان منظم اعداد لنگ می ماند . مانند :  eleven ,twelve ,thirteen , fourteen

در فارسی 300 (اؤچ یوز) نوشته می شود و 30,100 خوانده می شود، در حالی که چیزی که باید نوشته شود 3000 است . عدد 14 (اون دؤرد) : 4,10 خوانده می شود و 14 نوشته می شود.  در حالی که در تورکی هر کلمه که نوشته می شود به همان گونه نیز خوانده می شود، این تنها جزئی کوچک از زیبایی زبان تورکی است .

زبان تورکی زبانی است که پسوند می گیرد :

زبانهای التصاقی (agglutinative  language) مانند زبان تورکی زبان هایی هستند که در واژه سازی و منفی کردن جمع بستن و صرف درزبان های مختلف و ... به ریشه کلمه مورد نیاز فقط پسوند اضافه می شود. مانند مثال زیر که فرق آن با سایر زبانها مشخص می شود .

هند و اروپایی و غیر التصاقی / التصاقی

فارسی/  ترکی / انگلیسی /

ابر / Cloud / بولوت : Bulut

ابرها /  / Clouds / Bulut-lar  

ابرهای من /  My clouds   / Bulut-lar-im

در ابرهای من /  / In my cloud / Bulut-lar-ym –da

آنی که در ابرهایم است /  The one in my clouds / Bulut-lar-ym –da-ki

آنهایی که در ابرهایم هستند / The ones in my clouds / Bulut-lar-ym-da-ki-le

مشاهد می شود که در زبان التصاقی تورکی قبل از کلمه اصلی" بلوت : bulut " هیچ  پیشوندی به کار نرفته است و همه پسوندها به ترتیب اضافه شده اند. ولی در سایر زبان ها این قاعده وجود ندارد.

زبان ترکی  و قانونمندی افعال :

برای اندیشه‌های بزرگ، زبانهای غنی لازم است و زبان، با رشد اندیشه غنی‌تر می‌گردد. در این میان زبان ترکی تنها با داشتن یک فعل بی‌قاعده به عنوان یکی از با قاعده‌ترین زبان جهان شناخته می‌‌شود. تی در زبان تورکی در هیچ یک از زمان های فعلی، ریشه فعل عوض نمی شود و فقط پسوند زمان فعل را مشخص می کند. اما در سایر زبانهای هند و اروپایی ریشه در افعال دگرگون می شود. مانند :

فارسی / انگلیسی / تورکی

برو / گئد / go

رفتم /   I went / Geddim  

می روم /   I go / Gedirem

رفته ام /   I have gone / Getmishem

خواهم رفت /  I will go / Gedeceyim

می رفتم /  I was going / gedirdim

همه کلمات تورکی ریشه دار هستند

در مثال بالا ریشه ی فعل " Ged " در تورکی در تمام زمانها آن فعل ثابت مانده و فقط در تمامی زمانها پسوند گرفته است ولی در زبان فارسی هم پیشوند " خواهم " و " می " و هم پسوند " م " و در زبان انگلیسی هم پیشوند ، will، was، have و هم ing گرفته است. همچنین در تورکی ریشه فعل " Ged " ثابت مانده است ولی در فارسی " رو " به رفت و در انگلیسی ،go ،went ، gone  تبدیل شده است.

توضیح (1) : گئت از مصدر گئتمک (رفتن ) درست می شود . ریشه اصلی این فعل " گئد " است . گئد در همه حال ثابت است. ولی در جواب به سوال احتمالی که چرا در بعضی افعال به " گئت " تبدیل می شود؟ چون حرف "د" در میان دو حرف صدادار قرار می گیرد به "ت" تبدیل می شود . در زبان ترکی این یک قانون است! موارد دیگری  این قانون در ترکی وجود دارد : حرف "ق" وقتی میان دو حرف صدا دار قرار می گیرد به "غ" تبدیل می شود : مثال : آیاق – آیاغیم / دوداق – دوداغیم.

وجود افعال بسیار متنوع و امکان بیان مفاهیمی طولانی با جملاتی کوتاه، این زبان را از دیگر زبانها متمایز می‌سازد.

به مثال زیر توجه کنید که در تورکی یک کلمه است  :

Iranlılaşdıramadıqlarınızdanam

که انگلیسی و فارسی ان چنین است :

I one of those whom you not make Iranian

من از آنهایی هستم که نتوانستید ایرانی کنید

در زبان ترکی کلمات دارای ریشه هستند :

از آنجایی که زبان تورکی زبان التصاقی است و پسوند می گیرد. این خاصیت باعث شده است تا کلمات با پسوند گرفتن کلمه دیگری درست کنند. در حالی بشتر زبان ها از جمله هند و اروپایی بیشتر کلمات ریشه ندارند و کلمات از روی عادت و تکرار درست شده اند. مانند :

ترکی / فارسی

قوناق (از ریشه قونماق) / مهمان ( ریشه؟  )

قیزیل( از ریشه قیزارماق) / سرخ ( ریشه؟)

گول( از ریشه گولماق) / گل (ترکی)

دوققوز(از ریشه دوغماق) / نه (ریشه ؟)

اوراق (از ریشه اورماق / درو کردن / داس (از ریشه؟)

سراغ (از ریشه وروشماق) / سراغ (ترکی)

دوقلو ( از ریشه دوغولماق) / همزاد

گوز (از ریشه گورمک) / چشم ( ریشه ؟)

کور ( از ریشه گورممک) / نابینا

تانری ( از ریشه تانیماق) / خداوند

یا کلمات زیر که ریشه دار بودن کلمات تورکی را نشان می دهد :

قارداش= قارین(شکم) + داش(هم) = هم شکم و از یک رحم زاده شده - برادر و خواهر

قاردشلیق قارداش+ لیق=برادی و اخوت

یولداش = یول+داش = همراه و  دوست

یورت داش= یورت(وطن) + داش= هموطن.

تپه- توپ- تپل – توپوق-(قوزک پا) – توپلوم(تشکل) توپلانتی(جلسه) و ....

توضیح (2) : قوناق (مهمان ) از مصدر قونماق. " قون " درست شده است. قونماق یعنی نشستن یا واصل شدن به یک مکان! ولی برای مثال در زبان فارسی مهمان از ریشه ی کدام فعل درست شده؟

و یا اوراق ( داس ) از مصدر اوراماق به معنی درو کردن درست شده ولی در فارسی داس از کدام مصدر درست شده ؟

تانری رو هم اگر از مصدر تانماق فرض بکنیم باز هم به همین شکل خواهد بود. ( البته من خودم دراین مورد شبهه دارم چون در برخی منابع تانری رو از ریشه ی tengri دونسته اند که در نوشته های اورخون هم آمده است و در ترکی بودن ریشه اش هیچ شکی نیست )

خدا و خداوند اسم های خاصی هستند که از زبانهای باستانی هند و اروپایی نسل به نسل به زبان های امروزه رسیده و بیشتر از آنها به عنوان حسن تعلیل نام می برند تا واژه های ریشه دار.

گٶلمک : ( خندیدن ) مصدر است. فعل امر از این مصدر میشه " گٶل " بخند .حالا گٶلمک چه ربطی به گـٌل دارد؟ به این خاطر که وقتی گل شگفته می شود, بشاش و زیبا میشود. به علاوه از قدیم در ترکی هر چیز زیبا و بشاش باشد میگویند: آدامین اٶزونه گٶلور! و گل رو به این تمثیل کردن که خوشحال و بشاش است و دارد می خندد. تو این کلمه یه ارایه بکار رفته است. آنهم اینکه، وقتی که ادم میخندد، قیافش مثه گلی میشود، شگفته میشود. در گول و چیچک با هم فرق دارند.



بؤلوم | آنا ديليميزه گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    2 باخیش

«هاشم ترلان» نین یاس تؤرنی

شنبه 22 آذر 1393

+0 به یه ن

«هاشم ترلان» نین یاس تؤرنی

نوشته از : tlimxanli ۰۱ آذر ۱۳۹۳ درAZƏRBAYCAN, ŞEİR, tılımxanli, ƏDƏBİYYAT یک نظر

۱۳۹۳/۸/۳۰ گونو او تای بو تای بوتون آذربایجانین و داها دوغروسو تورک دونیاسینین شعر وصنعتینین قوجامان شاعری ، اوستاد «هاشم ترلان»نین یاس تؤرنی ، تهرانین ایمامزاده حسن محله سینین الله مسجدینده ، فامیل لری ودوستلاری و تورک دونیاسینین گؤرکملی شاعیرلری و قلم صاحیب لرینین طرفیندن قورولدو. یاس تؤرنینه ایران تورک لرینین دورد بیر یانیندان قاتیلان اولموشدو. تهرانین صابر انجمنی، نباتی انجمنی، ساحرانجمنی، کرجین آذربایجان انجمنی، آراز انجمنی، آنا انجمنی،    تورکمن لر وقاشقائیلرو یوخاری آذربایجاندان دا بو تؤرنده وار ایدیلار. او جمله دن : اوستاد غفار وئردی تورکمن دن ، شاعیرذولفقار تبریزدن ، نادر بیات زنگاندان،  علیپور(سحر) ، مهندیس اکبر حمیدی علیارلی ، قوربانپور، قاداش،  عبدالعلی مجازی، مهندس احمدی، اوستاد فاضل اردبیلی ، اوستاد نادر فاضلی بیزوجیق ، قائد،  آیریلماز،  حشمتی افشار ، تیکان تپه دن،و ها بئله تانین میش ضیالیلاریمیزدان : شاعیر مظفردرفشی ، اوستادین اسگی زمانلاردان قلم یولداشی، شاعیرحسین طهماسب پور شهرک «میرزه » عباد و حمید احمدزاده،(  اینقلاب زمانی شاه قاچان گون ایران عرصه سینده اولین تورکو و آزاد روزنامه  اولدوز آدیندا یایدیلار)، شاعیر ساوالان ، چای اوغلو ، کاویانی ، آقای یوسف فرزانه، جابر لطفی، جابرخیری، استاد اظهری، دوکتورگونی لی،  اوستاد شرفخانالی ، مهندس صرافی ، مهندس راشدی، سارای مجله سینین باش یازاری، مهندس وحید ضیایی، یاشار احمدزاده، سعادت علی حسین زاده، رضا آقایی ، فیروزیوسفی مراغالی، یوسف الهیاری، مهدی الهیاری،  اصغر فردی،  آتیلا کیشی زاده ، مهندسی ریاضی(حسن ایلدیریم )، دکتور مرتضی مجدفروباشقا یازارلارکی حافظه میز اولارین هامیسین خاطیرلاماقدان عاجزلنیر . مسجد قیپ با قیراق ، اوستاد هاشم طرلانین سئونلرینین طرفیندن دولو ایدی. داها یاس تؤرنی شعر مجلیسینه چئوریلمیشدی. واوستاد کاویانی و چای اوغلو شاعیرلر طرفیندن  شعر اوخودولار. آقای مظفر درفشی  اوستاد دین شخصیتی و یاردیجیلیغیندان سؤزآچیب واستادین کتابلارینین آدین ، قوشدوغو شعرلریده خاطیرلادی. اوستاد شهرک «میرزه» او مراسم ده چوخ آتشین و گوجلو دانشیب ، اوستاد هاشم طرلانین دوخسان ایل مظلوم لوغوندان وعومور بویو مبارزه سیندن سؤزآپاردی. شاعیر ذولفقار۲۹ بهمن نین گؤرکملی شاعری ، اوستاد هاشم طرلانی ، بیرآلیجی قوشا تمثیل ایله کی کؤچمه سی ده ان زیروه لرده اولدو . دکتور حسن ریاضی(حسن ایلدیریم) مراسمین باشچیلیغین هدایت ایله یریدی. و دوکتور مجدفر مراسمین آپاریجی سی ایدی. یاس تؤره نی قورتولارکن. تورک دونیاسینین ویرغین لاری  بیربیرلری ایله دوستلار گؤروشو یاپدلار.




بؤلوم | آيدينلاريميزا گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    1 باخیش

هاشم ترلان ابدیته قووشدو (سارابیین مئهریوان بؤلگه سیندن ایدی

شنبه 22 آذر 1393

+0 به یه ن

هاشم ترلان ابدیته قووشدو


آذربایجانین قوجامان شاعری هاشم ترلان ابدیته قووشدو

۲۵/۸/۱۳۹۳ یکشنبه گونو استاد هاشم ترلان ( سیدهاشم حسن زاده) دونیاسین دگیشدی . ۲۶/۸/۹۳ دوشنبه گونو هاشم ترلان یاخین فامیل لری و آذربایجان ادبیاتینا ماراق گؤرسدنلرین چینینده ، تهرانین بهشت زهرا مزار لیغین  ۳۱۵ اینجی قطعه سینده توپراغا تاپشیریلدی. شاعرین ترحیم مجلسی ۳۰/۸/۱۳۹۳ جمعه گونو، تهرانین امام زاده حسن محله سینین روزبهانی محله سینده ساعت ۲ دن ۴ ده قدر اولاجاقدیر.

استاد هاشم ترلان، ۱۳۰۲ اینجی ایلده آذربایجانین باشکندی محتشم باکی شهرینده دونیایا گلدی .

سید هاشم حسن زاده «هاشم ترلان»ین  عائله سی ، سرابین آلان بیر اووج محالینین ، زنگی اووا کندیندن اولموشدور. او زامانلار ، ایران آذربایجانین اقتصادی دورومو یاخشی اولمادیغی اوچون ، ترلانین عائله سی باکی شهرینه کوچماق مجبوریتینده قالمیشدیلار.

کیچیک یاشلی سید هاشم ، جوان چاغلاریندا آنا دیلی و آذربایجان ادبیاتینا ماراق گؤرسدیب ، و او زامان دئدیغی شعرلر ، باکی نین «پیونر»  درگی سینده ، صمد وورغونون یول گؤسترمه لری آلتیندا یایلمیشدی .

۱۹۳۸ اینجی ایل ، ایرانین وروسیه نین دیکتاتوری رژیم لری نین آنلاشمالاری اساسیندا ، یوخاری آذربایجاندا اولان ایرانلی لار بیر داها دیدرگین دوشوب آوارالیغا معروض قالدیلار. بو دؤنه هاشم ترلانین عائله سی ، تهرانا کؤچماغا مجبور قالیر. بو ایللر مصادیف ایدی ایرانین ۱۳۲۰ حرکاتی ایله جوان شاعر او زامانین حرکاتیندا گوجلو تأثیر بیراخیب و آتشین شعرلری ایله  او زامانین درگی لری : آزاد ملت ، وطن یولوندا ، خاورنو ، آذربایجان و بو کیمی نشریه لرده ، آذربایجان ملتینین حق لریندن مدافعه ایله دی.

۱۳۲۴-۱۳۲۵ آذربایجاندا ملی دولت(فرقه دموکرات آذربایجان ) یاراندی. بوزامان استاد هاشم ترلان بیریئتیشمیش شاعیرکیمی اؤز خلقینین خدمتینده ایدی .  ملی حکومت دورنده ، آذربایجان ادبیاتیندا نهنگ آدیم لار آتیلدی وبو زامان هاشم ترلان وارگوجو ایله آنا وطنینین ادبیات واینجه صنعت سنگرلرینه قاتیلدی. او زامانین قیزیل کیتابی شاعرلرمجلسی نین ۳۰۵ و۳۰۶ اینجی صفحه لری بو گؤرکملی شاعرین اوچ شعری چاپ اولوب .

۲۶/۱۰/۱۳۵۷ اینجی شاه قاچان گونو، ایراندا اولین تورکو روزنامه  وکل ایراندا اولین آزاد روزنامه چوخ یوخاری تیراژدا یایلدی. بو زامان استاد هاشم ترلان اؤز دوغما همشهریلرینین یاردیمینا گلیب و «اولدوز روزنامه سی » نین شعر و ادبیات ساحه سینده یایلان بولومونده  اشتراک ائدیب و دیرلی اویودلر وئردی .

اینقلابدان سونرا چیخان تورکو نشریه لرین اکثرینده اوستاد هاشم ترلانین ایزی گؤرونماقدا دیر. ایران تورکلرینین گؤزه گلن ادبی درنگی صابر انجمنی بو کیشی لرین همتی ایله ایاق اوسته دورماسی وبو گونه قدر پارلاق اولدوز کیمی پاریلداماسی بوقوجامان آتا لاریمیزدان آسیلیدیر

بوگونه قدراوستادین آلتی اثری یایلیب و تورک ادبیاتینا ماراق گؤرسدنلرین طرفیندن ذوق و شوق ایله آلقیش لانیب :

۱ – آلاولو شعرلر نشرپویا ۱۳۵۸

۲- دورنالار گلنده نشرمینا ۱۳۷۷

۳- آراز گولور انتشارات آذربایجان ۱۳۷۸

۴ – یولچو یولدا گرک نشر مینا ۱۳۸۳

۵ – گوموشو پنجک نشرفیروزان ۱۳۸۷

۶- زیروه ده گونش نشر فیروزان ۱۳۸۸

اوستادین بیرپارا ال یازمالاری هله یایلمایب انشا الله شاعرین یاخین یولداشلارینین همتی ایله بو تز لیکده یایلماسین گؤزله ییریک روحو شاد اولسون بیر شعر ایله سؤزو موزه سون قویوروق .

سایقی لاریم لا : حمید احمدزاده

دیلیمی قایتارین منه
هاشم ترلان

غربت ائلده غریبسه‌دیم
ائلیمی قایتارین منه!
دره‌لریم کؤز باغلاییب
سئلیمی قایتارین منه!
×
آختاریرام حزین- حزین
ایتیردیگیم گولون ایزین
دونیادا هر نه وار سیزین
گولومو قایتارین منه!
×
دیل دئییرم… منی آنمیر
سسله‌ییرم، او دایانمیر
نوه‌لریم منی قانمیر
دیلیمی قایتارین منه!
×
باخ اورمودان گؤی خزره
اوخشار سنی هر منظره
بو آذردن او آذره
ایلیمی قایتارین منه!
×
آذری‌یم ائلیم، واریم
هارای سالیر سؤز قاتاریم
سوسوز قالیب سونالاریم
گؤلومو قایتارین منه!
×
شاعر ده وار سؤز اوینادان
گونبز اوسته قوز اوینادان
فقط منه گورز اوینادان
الیمی قایتارین منه!
×
دیلیم گئتسه قالار نه‌ییم
نئجه بو درده بئل اییم
نسیمی‌دن اؤیرندیگیم

تعلیمی قایتارین منه




بؤلوم | آيدينلاريميزا گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    2 باخیش

دهستان قیصریه ودهداری قیصرق

جمعه 21 آذر 1393

+0 به یه ن
دهستان اردلان در بخش مهربان شهرستان سراب میباشد این دهستان تقریبا 6000 نفر جمعیت دارد .روستای قیصریه با 2500 نفر جمعیت بیش از یک سوم جمعیت دهستان را داراست . چرا اسم دهستان بنام اردلان که 800 نفر جمعیت دارد میباشد و دهداری در اسنق که 700 نفر جمعیت دارد میباشد. اسم دهستان ودهداری حق مردم قیصریه میباشد.امیدواریم این حق را به ما برگردانید سلام.دهستان آردلان 10 روستا دارد پرجمعیت ترین روستا قیصرق میباشد چرا اسم دهستان بنام آردلان و دهدار در اسنق میباشد این حق مردم روستای قیصرق هست که بیش از یک سوم جمعیت دهستان را دارد اسم دهستان و دهدار بایستی به قیصرق داده شود.  قیصرق2500+آردلان 800+اسنق 700 نفر جمعیت دارند. قیصرقی ساکن تهران


بؤلوم | قيصره يه گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    1 باخیش

کمک به شهرستان شدن مهربان

جمعه 21 آذر 1393

+0 به یه ن
کمک کنید مهربان به شهرستان ارتقاء یابد .در اینصورت در شهرستان سراب یک مرکز شهرستان و یک مرکز بخش اضافه خواهد شد واین فرصتی خوب برای پیشرفت منطقه مان خواهد شد. با اضافه کردن مناطق نزدیک شهرستان هریس به بخش مرکزی شهرستان مهربان 50 هزار نفری میشود وبا اضافه کردن مناطق نزدیک شهرستان بستان آباد و با اضافه کردن مناطق نزدیک بخش مرکزی شهرستان سراب به بخش دوزدوزان . بخش 50هزار نفری دوزدوزان و بخش مرکزی 50 هزار نفری مهربان تشکیل شهرستان 100هزار نفری مهربان را شاهد خواهیم شد .قیصرقی ساکن تهران


بؤلوم | حاقلاريميزه گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش





[ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ]