آذربایجان ساراب قیصرق
قیصره + مئهریبان+ساراب+آذربایجان+تورک+ترک+قیصرق+قیصریه+Qeysere+Qeysereq+sarab+Türk+turk+Azerbaycaqn+Azerbayjjan+Qeyseriye

اولین زبانی که به صورت آکادمیک در ایران تدریس شده ترکی آزربایجانی میباشد

چهارشنبه 10 تیر 1394

+0 به یه ن

اولین زبانی که به صورت آکادمیک در ایران تدریس شده ترکی آزربایجانی میباشد

یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)

 +3 به‌یه‌ن - پسندیدن

اولین زبانی که به صورت آکادمیک و مدارس کنونی در ایران تدریس شده ترکی آذری میباشد و همچنین دومین زبان نیز در سطح دانشگاهی زبان ترکی آذربایجانی استکه در اولین سال تاسیس دانشگاه تبریز اقدام به تدریس آن شد(حدود 60سال پیش). نگاهی میکنیم به زندگی میرزا حسن رشدیه این فرزند خلف ترکان آذربایجان ایران:

میرزا حسن رشدیه در 1851(=1268ه) در تبریز متولد شد و بعد از تحصیلات مقدماتی به ترکیه و بیروت و قافقاز رفت و بعد از مطالعه و تحقیق به تبریز بازگشت و اولین مدرسه به اسلوب جدید را به نام << دبستان رشدیه >> تاسیس کرد(1893).بعد کتاب وطن دیلی(زبان وطن) را برای تدریس در مدارس آذربایجان تالیف و مشابه همان کتاب را برای ایرانیان فارسی زبان تهیه کرد و بیش از 60 سال برای معارف و تربیت نسل جوان خدمت و مبارزه کرد و در سال 1944(=1361ه.ق) در 93 سالگی درگذشت. روی کتاب وطن دیلی چنین نوشته شده : <<مبتدی شاگیرد لره آلتی آیدان قاباخ یازیب اوخوماق جدید الیفبایه مشتمیل بیر کیتابدیر>> یعنی : (خواندن و نوشتن را با الفبای جدید در مدت کمتر از شش ماه به شاگردان مبتدی یاد میدهد)

قایناق(منبع) :
http://www.cloob.com/c/muganlo/119012684



بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

مدیرکل ارشاد اسلامی آزربایجان‌شرقی: تاسیس فرهنگستان زبان تورکی به علت وجود زبان فارسی امکان‌پذیر نبود.

چهارشنبه 10 تیر 1394

+0 به یه ن

مدیرکل ارشاد اسلامی آزربایجان‌شرقی: تاسیس فرهنگستان زبان تورکی به علت وجود زبان فارسی امکان‌پذیر نبود.

یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)

 +5 به‌یه‌ن - پسندیدن

مدیرکل ارشاد اسلامی آزربایجان‌شرقی: جدایی‌طلبان در بنیاد فرهنگ و هنر آزربایجان جایی ندارند!
قایناق(منبع): http://www.cloob.com/c/turk_sea/118742528
چندی پیش طی سفر حسن روحانی به تبریز، بنیادی به نام "بنیاد فرهنگ ، ادب و هنر آزربایجان" را افتتاح شد. رییس جمهور در حین افتتاح آن گفته بود که "بدین ترتیب وعده ای که در انتخابات به مردم آزربایجان داده شده بود جامه ی عمل پوشید"!

به دنبال تأسیس بنیاد تمسخر ملت تورک در ایران که دقیقاً هدف از تأسیس این بنیاد معلوم نیست، علی‌اکبر صفی‌ پور مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان آزربایجان‌ شرقی در یک اظهار نظر کاملاً یکطرفه و از زبان فاشیست های فارس، ۳۵ میلیون تورک آزربایجان جنوبی را "جدایی طلب" قلمداد کرده است.

علی‌اکبر صفی‌ پور گفته که، بنیاد فرهنگ و هنر آزربایجان برای کار سیاسی و زبان تورکی والاغیر یا برعکس آن، ایجاد نشده است، هدف انسجام ملی است و جدایی‌طلبان در این بنیاد جایی ندارند.

نوکر فاشیست ها در جمع خبرنگاران با بیان اینکه تاسیس بنیاد فرهنگ و هنر یکی از مطالبات اصلی مردم آزربایجان بود، اظهار داشت:" در تمامی کشورها تنها یک فرهنگستان زبان وجود دارد که به عنوان فرهنگستان زبان ملی شناخته می‌شود، لذا تاسیس فرهنگستان زبان تورکی به علت وجود زبان فارسی امکان‌پذیر نبود".

در جواب این خودفروخته باید یادآوری شود که خواست اصلی ملت تورک آزربایجان جنوبی "فرهنگستان زبان و ادبیات تورکی آزربایجان" هست نه بنیاد تمسخر و ملت بزرگ تورک آزربایجان جنوبی تا احیای این حق مسلم خود برجای نخواهد نشست.

همچنین باید به ایشان یادآوری کنیم که در برخی کشورها و در بیخ گوش جغرافیای موسوم به ایران یعنی کشور عراق و افغانستان دو و سه زبان به طور رسمی زبان ملی این کشورها میباشد که فقط در ایران به دلیل سیستم فاشسیتی حاکم بر این جغرافیا، تنها زبان فارسی بعنوان زبان رسمی معرفی شده است.

وی با اشاره به اهداف بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آزربایجان، افزود:" هدف این موسسه فقط ایجاد لغات جدید نیست و در کنار آن حفظ زبان فعلی و حفاظت از هویت اصیل آزربایجانی در دستور کار است".

وی یادآور شده که ما کتاب تورکی چاپ می‌کنیم و این کتاب‌ها در کتابخانه‌های خودمان وجود ندارند، لذا لازم است ما در جهت احیای زیرساخت‌های آموزش زبان مادری کار کنیم.

اما وی هنوز نفهمیده است که زبان آذری در دنیا وجود خارجی ندارد بلکه زبان تورکی آزربایجانی در کل جهان رایج است و گفته که، نوع زبان در اساس‌نامه قید نشده است و اینکه زبان تورکی باشد یا آذری مهم نیست!، حفظ زبان فعلی برای ما اهمیت دارد.

گفتنی است روحانی به مردم تورک قول داده بود تا فرهنگستان زبان باز کند این درحالیست که چیزی که افتتاح شده است کمترین ارتباطی با وعده ی داده شده ندارد و همینکه داخل خانه ی کوچک پروین اعتصامی افتتاح شده است خود بیانگر تمسخری است که از سوی دولت به ملت تورک آزربایجان جنوبی روا داشته می شود. و بدین ترتیب نتیجه ی دیپلماسی با دولتی پر از نیرنگ و فریب و دغلکاری مشخص می شود که چه خواهد بود.



بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

جومهور باشقانیندان، "فرهنگستان زبان ترکی" ایسته‌میشدیک یوخسا " بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان"؟!

چهارشنبه 10 تیر 1394

+0 به یه ن
تاریخ : جمعه 1 خرداد 1394 | یازار : دوکتور جئری | گؤروشلر : 205
 +12 بگـنمه

جومهور باشقانیندان، "فرهنگستان زبان ترکی" ایسته‌میشدیک یوخسا " بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان"؟!

دوکتور جئری

   

     سیراغا گون باجاناغیم‌گیله قوْناق گئتمیشدیک . آخشام باشی، بالدیزیم حیطده اوْینایان اوْغلو حسنی چاغیریب اوْووجونا بیر بورمالانمیش پول باساراق تاپشیردی:

- قاچ کوچه باشیندان بیر کیلو یئر‌آلما آل؛ گل.

 اوْن دقیقه سوْنرا حسن الی بوْش قاییتدی:

- آنا! بیر کیلوْ  سوغان  آلیم یا یئرآلما؟!!

بالدیزیم ترس- ترس اوْنا باخدی:

- بیر کیلوْ  یئر آلما .. بیر کیلوْ یئر آلما آل، دئدیم!!

بو کز حسن ییرمی دقیقه یوباندی. یئنه یئرآلما آلمامیشدی:

- آنا  یادیمدان چیخدی!.. دئدین؛ بیر کیلوْ سوْغان آلیم یا یئرآلما؟!

بالدیزیم  اؤفکه‌لندی؛ حسنین قولاغیندان یاپیشیب چکه-چکه وورغولادی:

- بیرررر...کیلوْوْوْوْ...یئرر..آلماااا... آل‌ل‌ل!

 قولاق بورما ایشینی گؤردو. حسن یاریم ساعات سوْنرا الی دوْلو قاییتدی؛ بیر کیلوْ سوْغان آلمیشدی!

 




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

نگاهی به تاریخچه‌ی عید نوروز، جشن بهاری ترکان ایران

جمعه 29 اسفند 1393

+0 به یه ن

نگاهی به تاریخچه‌ی عید نوروز، جشن بهاری ترکان ایران

یازار :                                                       

 +2 به یه ن

نویسنده : دکتر محمد حسین صدیق

نگاهی به تاریخچه‌ی عید نوروز، جشن بهاری ترکان ایران

منبع:زبان وادبیات ترکان خراسان

عید نوروز در اصل یکی از اعیاد ترکان ساکنان اصلی فلات ایران است که در دوران‌های کهن پیدایی یافته است و در مقابل جشن اول پاییز‌،که جشن خرمن کوبی و برداشت محصول به حساب می آمد‌، به مثابه‌ی عید آغاز بهار و نوزایی طبیعت و شروع کشت و ورزمیان کشاورزان ساکن این فلات از سواحل رود سند تا آسیای صغیر به شکوه برگزار می شده است. اکنون در میان ما ترکان به « ایل بایرامی»‌ نامبردار است. بعدها پارسیان به آن «نوروز» نام دادند.

این عید پس از اسلام‌، در میان مسلمین نیز رواج یافت و حتی از سوی ائمه هدی علیهم السلام درباره‌ی تشریح و آموزش آن حدیث‌هایی نقل شده است.

اما در باب تاریخچه‌ی اسطوره آمیز نوروز در متون تاریخی و ادبی فارسی و ترکی نظرهای گوناگونی ذکر شده است. که سیری در آنها خالی از لطف نیست. مثلا فردوسی در شاهنامه پیدایش نوروز را به جمشید شخصیت اسطوره‌ای ایران نسبت می دهد. آنجا که گوید :

چو این پیشه‌ها از وی آمد پدید، تو گفتی جز از خویشتن را ندید

به فر کیانی یکی تخت ساخت،  چخ مایه بدو گوهر اندرنشاخت

که چون خواستی دیوبرداشتی،  زهامون بته گردون برافراشتی

چو خورشید تابان‌، میان هوا،        نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت اوی،  شگفتی فرو ماند از بخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند،              مر آن روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فروردین،       بر آسود از رنج دل‌، تن ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند،   می وجام ورامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار، بمانده است از آن خسروان یادگار.(۱)

و اشاره می کند که دیوان سفید یا ترکان در ازای آزادی خود از اسارت‌، به وی خواندن و نوشتن یاد دادند و این جشن را نیز بر او شناسانیدند :

به خسرو نبشتن بیاموختند،          ورا جشن نوروز بسپوختند

یعنی ترکان علاوه بر یاد دادن خواندن و نوشتن به پارس‌ها، جشن نوروز را نیز به آن‌ها یاد دادند.

ابن اثیر در الکامل التواریخ گوید: ‌« جمشید در این روز فرمود برای وی گردونه‌ای ساختند و بدان برآمد و بر هوا شد و به یک روز از دماوند به بابل رسید.  (۲)

ابوریحان بیرونی درباره‌ی کلمه‌ی « نوروز » اسطوره‌ای دیگر می آورد بدین گونه که : ‌« چون سلیمان بن داوود انگشتری خویش را گم کرد‌، شهریاری چهل روز از وی برفت. اما پس از چهل روز انگشتری پیدا شد و سلطنت بدو بازگشت هر کس چیزی گفت و مجوسان گفتند نوروز آمد. ». (۳ ) البته این جشن، عید ترکان ایران نبوده است.

عمر خیام نیشابوری در این باب اثر ممتعی زیر نام ‌« نوروز نامه »‌ نوشته است. او در آنجا پیدایش نوروز را به کیومرث نسبت می‌دهد و می‌گوید در طول هر سال‌، فروردین چند ساعتی از موقع اصلی تغییر می کند و اگر این ساعت‌ها حساب و کبیسه نشود پس از ۱۴۶۱باز سال به آغاز اعتدال ربیعی می رسد سال خورشیدی را پایه نهاد و تا سال ۴۲۱ از شهریاری جمشید‌، این دور ۱۴۶۱سال سپری شد و فروردین به مبدا حقیقی خود بازگشت و جمشید‌، این هنگام را دریافت و نوروز نامید و فرمود جشن ساختند و هر ساله آن را نگاه داشتند.»‌(۴)

عمر خیام نیشابوری به اصلاح تاریخ نیز پرداخت و در دوران جلاالدین ملکشاه سلجوقی ‌« تاریخ جلالی » یا « تاریخ ترکی » بنیان گرفت. این کار‌، یک بار نیز در عهد غازان خان در تبریز انجام پذیرفت. خواجه رشیدالدین همدانی گوید که وی به جهت علاقه به ضبط تاریخ و تقویم در صدد اصلاح آن بر آمد و کبیسه‌ها را از زمان خلفای عباسی تا عصر خود حساب کرد که ۴۲۰سال بود و روی هم ۹سال به حساب آورد و سال  ۶۹۲ را به ۷۰۱ جلو برد و این اصلاح به ‌« تاریخ غازانی » مشهور شد. (۵)

حمدالله مستوفی درمثنوی ‌« ظفر نامه » این کار غازان خان و ارتباط آن با جشن نوروز را چنین به نظم در آورده است :

دگر چون که شاهی در ایران یکی است،

                به دیوان تاریخ یک رویه نیست

سر سال هر کس دگرگونه است،

                وزان کار این ملک وارونه است

گروهی هلالی کنند اختیار،

                  گروهی خراجی شماردشمار

گروهی از این هردوان بگذرد،

                     سر سال از فروردین بشمرد

که نوروز کبرا بود نام آن،

                           زایام کسر است ایام آن

گروهی زاسکندری دم زنند،

                    گروهی حساب ازجلالی کنند

من  این جمله تاریخ‌ها بفکنم،

                      یکی سازم و  نام خانی کنم

سر سال نوروز و فصل بهار،

                    که باشد شب و روز بر یک قرار

 در آن سال نوروز بر فصل بهار،

                زهجری شده هفتصد و یک شمار

ده و دو زماه رجتب رفته روز،

                               نهادند تاریخ گیتی فروز

یکی گشت درملک ایران حساب، 

               ورا هست «تاریخ خانی» خطاب  (۶)

کلمه‌ی نوروز در گویش پهلوی که زبان فارسی ادامه‌ی آن است، به صورت نوگروذ (Nogroz ) تلفظ می شده است. در زبان عربی هم به شکل ‌« نوکروز » رایج بوده است (۷). این بیت از ابونواس شاعر معروف عرب است :

به حق المهرجان و نوکروز،        و فرخ روز ابسال الکبیس (۸)

در آغاز پیدایی ادب فارسی نیز به ‌« جشن فروردین » و ‌« جشن بهار » معروف بوده است. چنانکه در این ابیات آمده است :

جشن فرخنده فروردین است،          روز باران گل و نسرین است

* * *

بر لشکر زمستان نوروز نامدار، کرده است رای تاختن و قصد کارزار

***

بهار سال غلام بهار جشن ملک، که هم به طبع غلام است و هم به طوع غلام   (۹)

نوروز‌، علاوه بر نام روز اول سال در ادبیات فارسی معانی متعدد دیگری دارد. از آن میان نام آلت موسیقی و نیز نام پرده‌ای از موسیقی است. منوچهری دامغانی گوید :

نوروز بزرگم بزن‌ای مطرب‌، امروز،    زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز

و در ‌« نوروزیه »‌ای در ستایش ترکان‌، با اشاره به منشا ترکی این جشن می گوید:

به راه ترکی مانا که خوبتر گویی،

                         تو شعر ترکی بر خوان مر او شعر غزی

با توجه به اینکه اغلب آئین‌ها و رسوم رایج میان پارسیان کهن از ترکان باستان و فرهنگ دیرین سال ترکی اخذ شده است‌، پیرامون پیشینه‌ی نوروز و آویزش آن با فرهنگ باستانی ترکی‌، به دنبال پژوهشی گسترده در باب عید شولن ( = شولن بایرامی) و عید یئنگئ گون ( = نوروز) در ماوراء تاریخ در میان ترکان‌، اکنون بر ما  روشن است که لفظ ‌« نوکروز » گونه‌ای تلفظ فارسی از یئنگئ گون (Yengikun) ترکی است که ترکان در آغاز بهار – روز بیست و سوم از ماه موسوم به بوزآی Bozay ( = مارس) جشن می ساختند و قرینه‌ی آن جشن شولن بود که در آغاز پائیز آنرا بر پا می داشتند و این جشن را فارسیان با نام ‌« مهرگان »‌ حفظ کردند. اکنون در روستاهای آذربایجان به این جشن‌، ‌« شوربا بایرامی »‌ می گویند و در آغاز پاییز بر پا می شود.

منابع :

 (۱)- ابوالقاسم فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱‌، ص۲۹۰٫

 (۲)- ابن اثیر‌، الکامل‌، چاپبیوت‌، ج۲ ‌، ص۱۸۱٫

 (۳) – آثارالباقیه‌، پیشین‌، ص ۲۷۹٫

 (۴) – نوروز نامه‌، به اهتمام محمد عباسی‌، تهران‌، ۱۳۳۸‌، ص۳۱۴٫

 (۵)- خواجه رشیدالدین فضل اله همدانی‌، جامع التواریخ‌، ج۲ ‌، ص۹۷۲٫

 (۶)- نقل از ‌«گاه شماری» اثر سید حسن تقی زاده‌، ص۲۹۷٫

 (۷)- برهان قاطع‌، ج۴‌، ص۲۱۸۷٫

 (۸)-  نقل از مقاله مجتبی مینوی در مجله دانشکده ادبیات تهران‌، سال اول ‌، ش۳٫

 (۹)- ستاره شمال، یادواره‌ی دکتر محمد معین، به کوشش کیانوش کیانی – محمد حسن اصغرنیا.




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

احمدی نژاد: "ترکها ملتی معظم می باشند

پنجشنبه 23 بهمن 1393

+0 به یه ن


بؤلوم : چهارشنبه 22 بهمن 1393 0 باخیش

احمدی نژاد به احترام ملت ترک، ایستاده صحبت کرد

یازار :

+0 به یه ن

احمدی نژاد: "ترکها ملتی معظم می باشند، ملتی محترم می باشند، ملتی هستند که خواهان آزادی و عدالت می باشند..."

احمدی نژاد به احترام ملت ترک، ایستاده صحبت کرد

احمدی نژاد رئیس جمهور اسبق ایران، سخنان بسیار قابل توجهی ارائه نمود.

محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران که به مدت ۸ سال با جهان غرب به مقابله پرداخته و از فعالیتهای هسته ای کشورش منصرف نشد، با شبکه تی آر تی مصاحبه ای انجام داد.

احمدی نژاد ضمن تاکید بر اینکه ترکیه و ایران به عنوان دو قدرت بزرگ منطقه باید دست در دست یکدیگر حرکت نمایند، ابراز داشت که قصد ایجاد نفاق میان کشورهای اسلامی درمیان است، نباید در این دامها بیفتیم.

احمدی نژاد با بیان اینکه: "به ملت ترک احترام بسیاری قائل هستم، به شکل نشسته نمی توانم به آنها خطاب کنم"، علی رغم اینکه مصاحبه ای ویژه انجام میداد، به شکل ایستاده، به صحبت ادامه داد. وی ابراز داشت که در رابطه با سیاست سخن نخواهم گفت، ولی در میان سخنانش، پیغامهای بسیار مهمی داد.

احمدی نژاد گفت: "ترکها ملتی معظم می باشند، ملتی محترم می باشند، ملتی هستند که خواهان آزادی و عدالت می باشند و در همین راه نیز به مبارزه می پردازند. ترکیه کشوری است که با سرعت پیشرفت میکند. جمعیت هردو کشور نزدیک به ۸۰ میلیون نفر می باشد و بسیار جوان است. ایران صاحب غنی ترین گاز طبیعی و پالایشگاههای نفت جهان میباشد. این دو ملت بزرگ جهان اسلام، اگر دست در دست هم گام بردارند، چه کارهایی که نمی توانند انجام دهند. می توانند اتومبیلها و هواپیماهای مشترک تولید کنند و می توانند رفاه را در همه جهان اسلام برقرار نمایند."

احمدی نژاد در رابطه با فعالیتهای هسته ای ایران نیز گفت: "این موضوع برای ایران مسئله ای ملی میباشد، فراتر از احزاب، فراتر از سیاست. ایران، عهدنامه پیشگیری از انتشار سلاحهای هسته ای را امضا کرده است و هدفش تنها تولید انرژی هسته ای میباشد نه اسلحه. همانگونه که انرژی هسته ای حق هر کشوری است، حق مسلم ایران نیز میباشد."

احمدی نژاد همچنین افزود: "بیت المقدس، مکان مقدس همه مسلمانان می باشد، اتفاقات موجود در مسجد الاقصی همه ما را از درون جریحه دار کرد، اینها را هرگز نخواهیم بخشید. در خاکهای اشغالی فلسطین، خون ها ریخته می شود. ترکیه نیز به شکلی واقعی از فلسطین حمایت می کند و این نیز مایه افتخار است."




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

معاون استاندار آذربایجان شرقی

پنجشنبه 23 بهمن 1393

+0 به یه ن
بؤلوم : پنجشنبه 23 بهمن 1393 0 باخیش

معاون استاندار آذربایجان شرقی: ما ترک هستیم و شعار یاشاسین آذربایجان حق طبیعی شهروندان است

یازار :

+1 به یه ن
معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجان شرقی در نشست خبری با خبرنگاران مطبوعات و خبرگزاری‌های دولتی ایران ضمن انتقاد از برخی شایعه سازی هایی که بر علیه طرفداران تراختور آذربایجان می شود،از هویت ترکی ملت آذربایجان و همچنین طرفداران تیم فوتبال تراختور دفاع کرده است.

سعید شبستری در نشست خبری با خبرنگاران مطبوعات و خبرگزاری‌ها به سوالات خبرنگاران پاسخ داده است که موضوع هویت ملی ترک های آذربایجان و همچنین حاشیه های طرفداران تراختور در سوالات خبرنگاران مطرح گردیده است.

سعید شبستری در پاسخ یکی از خبرنگاران در خصوص متفاوت نوشتن برخی از واژه ها از سوی گروه های هویت طلب آذربایجانی اظهار کرده است:" باید به صورت خیلی منطقی و عالمانه نگاه کرد.به کسی که آذربایجان را آزربایجان می نویسد نباید گفت پانتورک و قومیت گرا. شعار آذربایجان یاشاسین توهم نیست بلکه حق طبیعی شهروندان است. علاقه به منطقه مادری هم حق است. ما نباید به برخی ها بهانه بدهیم."

وی ادامه داد:"ما ترک هستیم و ملت جمهورى آذربایجان هم از ماست و این برعکس تصوراتى است که خیلى ها ما را وابسته به آنان مى دانند .مردم در ورزشگاه یاشاسین آذربایجان نگویند پس چه بگویند؟ ما هم مى گوییم یاشاسین آذربایجان ".

شبستری همچنین در خصوص ارائه مجوز برای برگزاری مراسماتی در روز جهانی زبان مادری از سوی فعالین ملی-مدنی آذربایجانی تصریح کرد:"هـیچ درخواست مجوزى براى تجمع ، همایش و ... در این مورد از ما نشده است".

وی درخصوص فرهنگستان زبان ترکی گفت:" ما فرهنگستان را بسط داده و در قالبی جامع تر در نظر گرفتیم. بنیاد ادب و فرهنگ آذربایجان جامع تر از فرهنگستان بوده و در حال اجرایی شدن است. بعد از سپری شدن مراحل قانونی این بنیاد رسما افتتاح خواهد شد."



بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

بو سؤزلری اوشاغیزا دئمه‌یین

سه شنبه 14 بهمن 1393

+0 به یه ن

بو سؤزلری اوشاغیزا دئمه‌یین

یازار : میرزه عبدالصمد ملکی  |  بؤلوم : اجتماعی

 +0 به یه ن

بو سؤزلری اوشاغیزا دئمه‌یین

بعضاً والدین اوشاقلارا دئدیکلری سؤزدن پئشمان اولارلار. بونا گؤره نه یاخشی اولار پئشمانلیغا دوشمه‌مک اوچون اوشاقلارلا دانیشیغیمیزدا آرتیق دقّت ائدک.

اوشاغا دئدیگیمیز سؤزلر اونون اجتماعی، عاطفی و شخصیتی بؤیومه‌سینده یوخاری تأثیری وار. بیز اونونلا دانیشدیغیمیزدا مناسب کلمه‌لر و مناسب جمله‌لردن استفاده ائله‌یَنده دَیَرلی اولدوغونو حسّ ائلر.

 «ایمپاورینگ پرنتس» سایتی‌نین یازدیغینا گؤره، اوشاق تربیتی متخصصلری، والدینلری اوشاقلارلا دانیشاندا بعضی کلمه‌لر و عبارتلرین ایشلتمه‌سینی قاداغان ائله‌ییبلر:

1ـ مارک وورماق:

اوشاقلارا تنبل، ازگین، سیرتیق کیمی مارکلاری وورماق، نظره راحت‌ده گلسه بو ایشین ادامه‌سی اولورسا اوشاق، بو خصلتلری اؤز شخصیتینده یئر وئرر.

2ـ اونلاردان اومودسوز اولماغی دئمک:

«سندن اومودوم کسیلدی». بو جمله اؤلدوروجو سؤزدور. اونون تأثیرینی فوراً گؤرمه‌سک‌ده اونلارا بیزیم ایسته‌دیگیمیز شخصیته صاحب اولمادیقلارنی آنلادار. اوشاقلارین، آتا آنانین تأییدینه شدّتلی احتیاجلاری وار و بو جمله‌نی ائشیتمک اونلارین نه قدر کفایتسیز اولدوقلارینی نشان وئرر.

3ـ من سنه افتخار ائلیرم:

محققلر بو جمله‌نین ده دئمه‌سینی مصلحت بیلمیرلر. اوشاقلارین تشویقی ضروری بیر شئیدیر آما یوخاریداکی جمله‌نین یئرینه بئله دئمک اولار: «سن اؤزونه افتخار ائله‌مه‌لیسن».

4ـ شرط کسمک:

«اویونجاق‌لارینی ییغسان تلوزیونا باخا بیلرسن» بو جور جمله‌لر، اوشاغی شرطی بارا گتیرر. اونون عوضینه بئله دئمک یاخشی اولار: «اویناتمالیلارینی ییغدیقدان سونرا تلوزیونا باخا بیلرسن». بو جور دانیشماق اوشاغا، یاخشی ایش گؤرنده جایزه آلا بیله‌جگینی تفهیم ائلر.

5ـ آمّا !:

دئدیگیز جمله‌نین ایچینده «آمّا» اولاندا مثبت جمله‌نین تأثیری خنثی اولور. چونکی اوشاق فقط «آما» کلمه‌سینی و اونون قویدوغو منفی تأثیرینی ائشیدیر.

6ـ عاغیللی:

اوشاقلارین ایشلرینی حددن آرتیق تعریفله‌مک اونلاری، نابغه و عاغیللی کیمی لفظلرله خطاب ائله‌مگین منفی تأثیری وار. چونکی بو جور خطابلا،ر اونون اؤزوندن اولان انتظارینی چوخالدار و اؤزونو او حدده گؤره بیلمه ینده افسرده اولارلار.




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    1 باخیش

شاعیریمیز هوشنگ جعفری

چهارشنبه 10 دی 1393

+0 به یه ن

ری

یازار :

 +0 به یه ن

منبع:

زرندیه نین شعر وکولتورائوی(2)



منبع:وبلاگ زرندیه

هوشنگ جعفری زنگانلی را می‌توان یکی از محبوب ترین شاعران امروز آزربایجان دانست.

شاعری که , آوازه شهرتش از محدوده استان زنجان فراتر رفته ودرهمه کشورهای ترک زبان شناخته شده است . او که در ,سال 1337 در "قلمه جوق" زنجان به دنیا آمد و نقاش چیره دستی نیز به حساب می‌آید و تا کنون دو مجموعه شعر به نامهای , , آغ آتیم , و "گونش , را منتشر ساخته و در تدارک سومین مجموعه از آثار خویشاست .پاییز 84 در همایش سه روزه شعر و هنر دانشگاه آزاد تبریز بنام جشنواره سردار ملی ستار خان جعفری مهمان ویژه جشنواره بود و بارها و بارها به تشویق هنر دوستان آذری برایشان شعر خواند .

استاد جعفری هم اکنون , مدرن ترین شعرهای ترکی را می سرایند که بسیاری از شاعران جوان آزربایجان از ابتکارات ایشان در شعر ترکی تاثیر پذیرفته اند




گوزل زنگان



گوزل زنگان شهرلرین باشیدی

لعل و مرجان توپراغیدی داشیدی

ایران اوزوک زنگان اوزوک قاشیدی

سلام زنگان سلام آرزیم دیله گیم

سن اولماسان قدرت تاپماز بیله گیم

گزمه لیدی زنگان چله خانا سی

گورمه لیدی سولطانیه بناسی

آی قهرمان ایگیت لرین آناسی

سلام سیزه سلام سیزین ائلیزه

سلام گوزل گویچک تورکو دیلیزه

گوزل زنگان سنه اوره ک یانان یوخ

دردلریوی درک ائله ییب قانان یوخ

آنا یوردو سنی دوغرو سانان یوخ

باخانی وار اصفهانین کاشانین

یوخ کیمسه سی آنام یوردو زنگانین

اویرنجی لر گلیب بوردا یاشاللار

اوزلرینی دولدوراللار داشاللار

آتی مینیب دولاییدان آشللار

زنگان باخار گوزگوسونه اوزونه

یاش چیله نر چیلله خانا دوزونه

آچ قوللارین سال بوینوما جان کیمی

قوی چالیشیم داماریندا قان کیمی

ائل غمینده قلبیم اولوب شان کیمی

بیر شاعیرم اوره ک باغلی ائلیمه

چالیشیرام فرهنگیمه دیلیمه

,

,

یار آغلادی من آغلادیم


یارین بویون قوجاخلادیم یارآغلادی من آغلادیم

ییغشدی قونشولار بوتون جار آغلادی من آغلادیم

باشیندا قارلی داغلارا دانشدیم آیرلیق سوزون

بیر آه چکیب باشینداکی قار آغلادی من آغلادیم

طاریمدا نار آغاجلاری منی گوروب دانیشدیلار

بویومو زیتون اوشاخدی نار آغلادی من آغلادیم

ایله که اسدی بیر خزان تالاندی گوللیرم منیم

خبر چاتینجا بولبوله خار آغلادی من آغلادیم

اورک سوزون دئدیم تارا سیملر اولدی پارا پارا

یاواش یاواش سیزیلدادی تا آغلادی من آغلادیم

دئدیم کی حق منیم کی دیر باشیمی چکدیلر دارا

طنف سیخاندا بوینومو دار آغلادی من آغلادیم

جعفری یم بویوم بالا غم اورکده قالا قالا

یار جانمی آلا آلا یار آغلادی من آغلادیم

.....................................................


گپی دوستانه با استاد هوشنگ جعفری

 

زود میخندد , زود میگرید زود طوفانی میشود و زود هم ارام میگیرد. شاعر
نسل ها هوشنگ  جعفری دنیای رنگارنگی دارد سیطره ی شعرهایش نا متناهیست . چون ماهتاب از
دوردست ها می تراود , و به وقت نیاز مانند اتشفشان خروش میکند اهنگ حماسی اش شورانگیز
و دیکلماسیون اشعارش حیرت افزاست.هوشنگ جعفری میگوید سال 59 بود که سانحه
ای برای خانواده بنده رخ داد که منجر به فوت همسرم شد و خیلی از این اتفاق متاثر
و ازرده خاطر شدم مدتا ها سرشار از اشوب و اندوه بودم که باید به شکلی انفجار می
یافتم و فرو کش میکردم و این به جز زبان شعر ممکن نبود شروع به نوشتن کردم هم خودم
تا حدی تخلیه شدم و هم مورد استقبال مردم به ویژه قشر جوان واقع شد و این دهلیزی
برای ورود بنده به فضای روح انگیز شعر شد. وی در بخشی از سخنانش اضافه میکند :

((تاریخ سلیقه ای زیبا دارد و عناصر و اشخاص شاخص را دست چین می کند و ان شاعری که در
میان مردم باشد و درد های جامعه را بازتاب دهد ضمیمه خود می کند و در دامنه ای وسیع
امتداد می دهد و در این شرایط است که اگر شاعر رسالت خود را به نیکی انجام دهد
ایینه ای , می شود در , جیب , یکا یک مردم و طبیعتا کسی از ایینه دوری
نمی کند .)) این شاعر مردمی , ادامه می دهد شعر های "اغ اتیم " و "
اغ بولاغ" و " گله رم او گون کی سن اوزون اولان " و چند شعر دیگر
که مضامین اجتماعی دارند مورد توجه خیلی ها واقع شدند . وی اضافه می کند در , زلزله
ی ویرانگر طارم در خرداد ماه 69 من شش ماه در کنار انها بودم چادر زدم و با انها
زندگی کردم و هم دردی نمودم و حتی مسئولیت اردوگاه را به عهده داشتم که از ان به
بعد صدایم در جراید و رسانه ها انعکاس داده شد و بنده را ان زمان (شاعر زلزله
می شناختند) جعفری میگوید بعد ها سیلی در استان ایلام امد رفتم در ایلام صالح اباد
و مهران و ... با سیل زدگان هم دردی کردم و یادم هست روزی در داخل شهر قدم می زدم
که , باران گرفت و موجب تولد این شعر شد (دامچیلار داشلانیب سئل اولوب اخیر /
ائلیمین اوره گین یاندیریر یاخیر / سارانین تا توشو نیسگیلی باخیر / اماندیر سئل
اولما سئل اولما یاغیش...) , در انجا هم دیدم که خیلی ها اصلا تورکی
نمی دانستند ولی نوع حالات من و موسیقی شعر من تسلی خاطر برای انها ایجاد می کرد و
اسیب دیدگان و دردمندان کنار چادر بر گردم حلقه می زدند این هنرمند در خصوص استقبال
گسترده ی مردم از اشعارش می گوید :"چون عده ای دردمند می خواهند حرفشان را بزنند
ولی به دلیل ناتوانی زبانشان در حمل احساس و دردشان اشعار بنده را نماینده ی درد و
حالات روحی خود می دانند" جعفری در بخشی از صحبت هایش با بیان اینکه دنیا دنیای
اینترنت و ارتباطات است , اشاره می کند وقتی دنیا به یک دهکده ی جهانی تبدیل
شده و تمام دیوار ها برداشته شده است چگونه میتوان عده ای , را تجزیه طلب
نامید ما حقمان را می خواهیم که سالهاست نادیده گرفته می شود شاعر کتاب اغ اتیم در
بخشی نیز می گوید :(( خیلی ها می خواهند به استاندار بگویند (استاندار اسبق) چرا

جمعی از مدیران را با پول بیت المال به مکه می بری! , ولی نمی توانند رسا و گویا
سخن بگویند بنابراین وقتی شعر ((حاجیلار)) خطاب به استاندار نوشته میشود , و

رفتار و کردار وی را تقبیح و تکفیر می کند مورد استقبال عموم واقع میشود و انان این

شعر را نماینده ی واقعی اعتراض خود می دانند ))

و حتی از لبنان دانشجویی زنگ می زند و می گوید در دانشگاه لبنان شعر
((حاجیلار )) غوغا می کند و نیزدر باکو و المان ان شعر اعتراضی مورد توجه واقع
می شود و این نشانگر این است که هر جا مبارزه ای اتفاق بیافتد در تمام دنیا تحسین
می شود جالب اینکه شعر های انتقادی من در عرض دو روز تمام در اکثر ایران پخش و بولوتوث
می شود وی با اشاره به شعر" انتخابات و شورا ها " که در موبایل ها به
صورت بولوتوث فراگیر شد می گوید اینها درد جامعه ی ماست که از زبان شاعر جاری می شود
و در نهاد مردم می نشیند جعفری اشاره می کند من در زمانی در زنجان احساس تنهایی
می کردم و شعری نوشتم که یکی از ابیات ان این بود (ایران دا هونر دیلنچیلیک دیر
/باخما کی تاپار ویقار گئدنده ) ولی الان می دانم که اینگونه نیست و هر هنرمندی که
با مردم باشد تنها نمی ماند . شاعر گونش اضافه می کند به خاطر برنامه ی پاسداشتی که
قرار است در زنجان برایم گرفته شود قرار شد کتاب "اغ اتیم" تجدید چاپ
شود که برای پیگیری کارهای چاپی ان رفته بودم دوستی مرا در خیابان دید و گفت هر
نمایشگاهی که می رویم کتاب های شما را می خواهند چرا کتابهایت را تجدید چاپ نمی کنی ؟
من گفتم اولا فروش کتابهای من در همان ماه اول تمام می شود دوما هر سری که می خواهم تجدید
چاپ کنم می گویند باید فلان شعرت حذف شود اگر هر سری قرار باشد چیزی حذف شود بعد از
چند چاپ دیگر کتابی نمی ماند تا من چاپ کنم وی ادامه میدهد 2000 جلد از کتاب "
اغ اتیم " تازه چاپ شده بود که 500 جلد ان را ستاد خریداری کرده و 1500 جلد
ان قرار بود توزیع شود که ان دوست 1500 جلد دیگر را یکجا خرید که حتی بسته بندی
کتابها باز نشده بود فروش این تعداد از کتاب در عرض 3 روز کم نظیر است و این کتاب
تا عید به چاپ چهارم می رسد این شاعر تورک با بیان اینکه کتاب " گونش"
نیز با 2000 تیراژ به چاپ چهارم می رود ابراز می دارد (( کدام کتاب هنوز از چاپ در
نیامده فروشش تمام می شود , و اگر کتاب های من سانسور نشود هر ماه تجدید چاپ
می شوند من از وزارت ارشاد می خواهم ان شعرهایی که در , چاپ اولین کتابم مجوز
گرفته اند را دیگر حذف نکنند))

 

جعفری اظهار می کند: به پیشنهاد شخصی مجموعه ی شعری را با نام , "
سولماز " نوشته ام که شعر کودک است وی این مجموعه را در تیراژ 10000 جلد
میخواهد که به همراه یک عدد سی دی در استان ها ی اذربایجان شرقی –غربی – اردبیل و
... پخش کند و پولش را نیز به صورت نقدی پرداخت می کند .و این کتاب از طریق ((مرکز
کتاب )) منتشر خواهد شد.

 

وی در بخش دیگری , از , اظهاراتش یاد اور میشود (( من اغلب ,
کتابهایم را به کتاب فروشی ها نمی دهم و هر جا که برای شعر خوانی دعوت می شوم 400
-500 جلد از انها را در صندق ماشین می گذارم و می برم به ان محلی که دعوت شده ام و
انجا به یکی از علاقه مندان می دهم که به دوستداران کتاب بفروشد و در انجا همه ی
کتاب ها به فروش می روند و حتی برخی ها یک کتاب 2000 تومانی را 5000 تومان و بیشتر
می خرند . جعفری ابراز می دارد اگر امروز کتابهای حسین منزوی در زبان فارسی رکورد
دار است در زبان تورکی نیز کتاب های بنده رکورد می زند و این برای من اسبانب خوشحالی
است یک هفته پس از چاپ کتابم حتی یک جلد هم برای من نمی ماند تا برای مهمانانم
تقدیم کنم و در این شرایط مجبورم کتاب 2000 تومانی ام را از دخترم به قیمت 5000
تومان بخرم و این هم برای من ضرر هست ( باخنده )

 

این شاعر مردم ی ادامه می دهد به قول یکی , از , دوستان
مطبوعاتی , که می گفت , شعرهای هوشنگ جعفری لحظه ای که بر سر زبان ها
میافتد تبدیل به کاریزمای , ادبی در ذهن خوانندگان شعر می شود و این رسالت
شاعرانه در برهه ای هنرهای دیگر مانند سینما و موسیقی را در سایه قرار می دهد و به
تعبیر دیگر شعر های جعفری به تنهایی فرا تر از یک رسانه ی مستقل عمل می کنند.
وی , در رابطه با روز زبان مادری و تکریم همه ی زبان ها اظهار میکند (( امروز
ملت تورک یک سری مطالبات و ارمان هایی دارد که حتی , در , قانون اساسی هم
گنجانده شده است چرا ما نمی توانیم در زبان خودمان بنویسیم و اموزش ببینیم و این
محرومیت برای ما امروز بغض افرین شده است وقتی , که مادر من برای من لالایی
تورکی خوانده و این موسیقی مرا تسلی داده چرا باید از یادگیری ان منع شوم اتفاقا در
ماهی هستیم که روز زبان مادری در ان قرار دارد جا دارد از مسئولان بخواهیم همه ی
زبان های مادری را تکریم کنند و برای اموزش تک تکشان همت نمایند ما ضمن احترام و
ارادت به زبان شیرین فارسی , خواستار اموزش زبان زیبای تورکی هستیم وقتی
شهروندان تورک از ابتدایی ترین حقشان محروم هستند دیگر چندان امیدی به سایر
حقوقشان پیدا نمی کنند و این مسائل گاهی اوقات باعث مشکلاتی می شود من از دولت
می خواهم به دور از بخشی نگری و با وسعت نظر به مسائل فرهنگی و قومیتی نگاه کن
ببینند دنیا به کدام سمت می نگرد و ما نیز به ان سمت برویم سبز ببینند سبز
بیاندیشند ما خروس افغان نیستیم که با همه سر جنگ داشته باشیم ما در طلب شاخه ی
زیتونیم ما صلح می خواهیم چرا که اسلام دین عاطفه دین صلح و دوستداری و برادری است
ما که نمی خواهیم این دین صلح را برای دنیا دین شمشیر , و دین جنگ نشان دهیم
جعفری ادامه می دهد : (( من اخیرا در بازی تراکتور سازی در کرج بودم و ان همه تورک
از جاهای مختلف امده بودند و شعار می دادند " تورک دیلینده مدرسه / لازم اولوب
هر ***** " و این یک واقعیت است و اصول 15 و 19 قانون اساسی را تکرار می کردند
تا چندی که این اصول اجرا نشوند بی اعتمادی وجود خواهد داشت ولی اگر اجرا شود ارادت
ما چند برابر خواهد شد وی در این باره می گوید : (( بیز موسلمان باجی قارداش هامی
میز بیر اغاجین میوه سی ییک / کوکوموز بیر دی بیزیم ...)) وی در بخشی از سخنانش
ابراز می کند : (( کتاب "ای جالانیر " که توسط دخترم نسیم جعفری چاپ شده
کتاب دندانگیری است و علاوه بر ان دو –سه مجموعه ی دیگر هم در مرحله ی چاپ دارد که
عنوان انها " بیز گوزوم شورانلیق بیر گوزوم بولاغ " " ویرانلیق
" " بیز ایریلدیق دیوارلار شوغلوذومه قالدی" هست . جعفری ادامه
می دهد نسیم یک مجموعه ی فارسی با نام "همه ی درخت ها زیتونند " تدوین
کرده که در انتشاراتی "اهنگ دیگر" توسط حافظ موسوی و شمس لنگرودی چاپ
میشود و دختر دیگرم صبا که در حوزه ی مینیاتور فعالیت می کند اکنون شکل های مربوط
به مجموعه ی کودک "سولماز" را انجام می دهد . جعفری با اظهار خرسندی از
اینکه , فرزندانش در حوزه های هنری فعالیت می کنند گفت : پسرم طاهر گریمور و
دختر دیگرم سولماز در رشته ی تا نوازی و نقاشی رنگ روغن فعالیت می کند و همه ی
اینها نشانه ی موفقیت و خوشبختی خانواده بنده است .



خوجالیام من

قاراباغ ائله بیل آنامدیر منیم

آنامین روحونو اوردا گورموشم

انامین دیلینه باغلیدیر جانیم

انا دیلیم اولسه منده اولموشم

باخمایئن ائلیمدن ارالیام من

دیلیم هارالیدی اورالیام من

سانمایئن ائللریم پرم پرمدی

تبریزیم اصلیدی باکی کرمدی

اولکه لرشعریدی شاعر قلمدی

بابکین نبی نین مدالیام من

دیلیم هارالیدی اورالیام من

بدنیم بولونوب اوره گیم آغریر

قوللاریم کسیلیب بیله گیم اغریر

دوست ویریب خنجری کوره گیم آغریر

قیر قیزام.گورجویم .خوجالیام من

دیلیم هارالیدی اورالیام من

بیرقیسیم اوره گم تیکه لنمیشم

بیر ائووج قان اولولوب سپه لن میشم

جؤوشلانیب دنیز تک لپه لنمیشم

ایندیسه هاردایام اورالیام من

الان کی بوردایام بورالیام من

هوشنگ جعفری


 
شعری دیگر از استاد

باشدان ایشلر ترسه  گلدی، گولمه، گولمکدن کئچیب 

چوخ یامان بیر درده دوشدوک دردی بیلمکدن کئچیب

     

باغ پوزولدو کند داغیلدی اؤلدو بولبول سولدو گول

شاختا چالدی باغلارین بارین، دریلمیکدن کئچیب

 

بو جهالت بیر مرضدی کیمسه دوتدور فاتحه

 دور قبیر قازدیر کفن بیچدیر دیریلمکدن کئچیب

 

اختیار سیز عمرومون فرشین دار اوستن داره چک

 قین جیلان آرخاجدان ایلمک چالما، ایلمکدن کئچیب

 

  

اؤز دیلیمدن آسلانیر باشیم، باشیمدان قورخمورام

فیکریمی برک ساخلایین، بوینوم اوزولمکدن کئچیب

 

جان سیزین، جان تبریز ین، جان تورک لرین گویچک دیلی

قوی سؤزوم دیللرده قالسین، دیل بیچیلمکدن کئچیب

 

آی هاوار باغریم یاریلدی قوللاریمدان ساخلایین

 قویمایین قلبیم سیخیلسین قد کیچیلمک دن کئچیب 

منبع:نام آوران ترک




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

چیلله گئجه سی

جمعه 28 آذر 1393

+0 به یه ن
فصل زمستان در فرهنگ فولکلوریک آذربایجان جایگاه و رتبه بسیار رفیعی دارد ، و مردم آذربایجان در طول تاریخ موجودیت خود همواره با این فصل در تکاپو بوده و همیشه تاریخ با آن ارتباط فرهنگی تنگاتنگی بر قرار نموده اند ، بطوریکه هیچ یک از فصول دیگر از نظر فرهنگی به اندازه و ظرف این فصل مورد توجه و عنایت آذربایجانی جماعت نبوده و در رابطه با هیچیک از فصول دیگر ، داستانسرایی ، افسانه گویی و اسطوره سازی به اندازه این فصل موجود نیست .

این فصل در فرهنگ و باور عمومی مردم منطقه به دوره های مختلفی تقسیم شده و هر دوره متناسب با خصوصیات روزهای آن ، با نامها و عناوین مختلف و خاصی شناخته شده اند ، که با  " چیله گئجه سی "  یا شب یلدا  آغاز ، و  با  " چرشنبه بایرامی "  یا همان چهار شنبه سوری که عید و اقعی مردم آذربایجان است ، به پایان میرسد .

 

1- " چیله گئجه سی" :

 

" چیله گئجه سی "  ، آخرین شب از ماه آذر و فصل پاییز و طولانیترین شب سال  است ، و فردای آن شروع اولین روز زمستان و اولین دوره تقسیم آن با عنوان  " بویوک چیله " با عمر چهل روزه می باشد .

از گذشته های دور مردم  آذربایجان در  این شب بدور کرسی های وسط اتاق که در حکم بخاری و سیستم گرمایشی  آنروز بوده ، می نشستند ، و تا پاسی از شب ،  ضمن گوش سپردن به داستانها و قصه های  مختلف و بیشتر حماسی از زبان پدر بزرگها و مادر بزرگها ،  به مصرف تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش ، قورقا ( گندم برشته ) ، مغز گردو و سبزه و نیز هندوانه به عنوان متعادل کننده مشغول می شدند .

تنقلات مصرفی در این شب ، بیشتر گرم مزاج بوده و باعث افزایش میزان کالری و انرژی بدن و دوام مردم در برابر سرمای جانسوز زمستان آن زمان آذربایجان میشده است ، که البته امروزه و با پیشرفت ابزار زندگی و افزایش رفاه عمومی ، به دور کرسی نشستنها و گوش به داستانها و افسانه های قدیمی سپردن ، جای خود را به شب نشینی های فامیلی و تماشای برنامه های تلویزیونی  ، و بازیها و سرگرمیهای خانگی ، در کنار گرمای مطبوع شومینه ها و بخاریهای گاز سوز سپرده است ،  و دیگر از  " کرسی " و " کرسی یورقانی " و " اجاق " و " زغال " و " زغال گردان "  و افسانه های " تپه گوز " و " امیر ارسلان رومی "  و " قمر وزیر " و " شمس وزیر "  و داستان قهرمانی های " کور اوغلی " خبری نیست  .

 

2-  "بویوک چیله " :

 

از اولین روز شروع اولین ماه فصل زمستان ، " بویوک چیله " ،  آغاز و تا دهم بهمن ماه به مدت چهل روز ادامه پیدا میکند .

 

3-  " کیچیک چیله " :

 

از شروع یازدهم بهمن ماه  " کیچیک چیله " آغاز  ، و به مدت بیست روز و تا پایان بهمن ماه ادامه پیدا میکند .

این محدوده زمانی که از نظر شدت سرما و برودت هوا ، بسیار طاقت فرسا است ، به عنوان سخت ترین روزهای زمستان معروف بوده و از روزهای سرد و سوزناک آن با عناوینی همچون " زمهریر " یاد می شود .

در افسانه ها امده است که " بویوک چیله " به طعنه رو به " کیچیک چیله " کرده ، و عمر دراز چهل روزه ی خود را به رخ او کشیده است . ولی " کیچیک چیله "  با خنده ای او را خطاب قرار داده و گفته است که :

- هان ، هشدار که بر عمر دراز خود نبالی  ، که من در این بیست روز عمر کوتاه خود چنان سرمایی بر زمین حاکم سازم که زمینیان درازی عمر تو را فراموش ، و از سختی سرمای عمر من سخنها گویند !

با پایان " کیچیک چیله " ،  روزهای سخت زمستان هم تا حدودی به پایان رسیده و با آغاز اسفند ماه ، برودت هوا رفته رفته کمتر می شود . چنانچه مردم آذربایجان مثل کرده اند که :

- چیله چیخدی ، قیش چیخدی ! ( یعنی اینکه چله تمام شد ، زمستان تمام شد ) . 

 

3- " خضر "  یا  " چار چار " :

 

 چهار روز آخر " بویوک چیله " و چهار روز اول " کیچیک چیله " ، یعنی فاصله زمانی هفتم تا چهاردهم بهمن ماه به مدت هشت روز را  " خضر " گویند .

مردم آذربایجان در اولین شب جمعه این هشت روز ، آیینی دارند با عنوان " خضر نبی "  ، که توسط بانوان خانواده ها به جای آورده می شود .

در این آیین ، اغلب خانواده ها  " قووت " ( که نوعی ماده غذایی است متشکل از مخلوط آرد نخود چی و آرد قورقا یا گندم برشته و آرد عدس بوداده ، همراه با دوشاب ) تهیه کرده و آنرا در سینی ها و مجمع های بزرگ ریخته و سطح آنرا صاف می کنند ، و بعد آنرا در گوشه ای قرار میدهند ، و اعتقادشان بر این است که در شب مذکور ، حضرت " خضر " به خانواده ها سر کشی کرده ، و " قووت " را متبرک میکند . ( با گذاشتن رد قمچی یا تازیانه بر روی قووت ) .

فردای آن شب ، بانوان خانواده به " قووت " سرکشی کرده و با دیدن رد قمچی ( تازیانه ) منتسب به خضر نبی ، آنرا جمع کرده و به همراه دیگر اعضای خانواده مورد مصرف قرار میدهند .

 

4- " کورد اوغلی "  :

 

فردای روز سی ام بهمن ماه  ، که روز پایان " کیچیک چیله " و اولین روز از اسفند ماه است ، در باور مردم  آذربایجان ، " کورد اوغلی " نامیده می شود .

داستان مذکور به این صورت نقل شده است که " کورد اوغلی احمد "  فرزند یکی از خوانین منطقه ، که با پایان یافتن " کیچیک چیله "  ، و به گمان اینکه دیگر زمستان توان خود را از دست داده و به سردی و سختی روزهای گذشته نیست ، وسایل شکار را برداشته ، و راهی شکارگاه می شود . ولی هنگام برگشتن از شکار ، وضعیت هوا دگرگون شده و برف سنگینی منطقه را فرا می گیرد و " کورد اوغلی احمد " راه را گم کرده و بعد از ساعتها تلاش و نیافتن راه برگشت ، از حال رفته و در زیر خروارها برف ، مدفون میگردد .

از آن طرف پدر " کورد اوغلی " که از نیامدن او نگران شده است ، به همراه سواران خود ، به جستجوی " کورد اوغلی " راهی صحرا می شود . و بدنبال او شکارگاه را در می نوردند ، ولی هر چه می گردند او را نیافته و نا امید قصد برگشت داشتند که یکی از سواران خان ، چشمش به ستونی از بخار می افتد که از نقطه ای در وسط دشت  به هوا بلند می شود ، لذا مژدگانی به خان می برد که احمد زنده است .

بدین ترتیب " کورد اوغلی " را از زیر برف و در حالی که هنوز زنده بوده ، بیرون می آورند ، و از زبان او می شنوند که زمین گرم شده و علت زنده ماندن او هم ، گرمایی بوده که از زمین متصاعد می شده است .

بنا بر این افسانه ، مردم آذربایجان ، روز اول اسفند ماه را روز نفس کشیدن زمین و گرم شدن آن دانسته و اصطلاحا" میگویند که :

- یئره نفس گلیب . ( زمین نفس میکشد ) .

 

5- " قاری کوله گی "

 

با آغاز اسفند ماه و گرم شدن تدریجی زمین ، باور عمومی بر این بوده است که دیگر زمستان رو به اتمام نهاده و اثری از برف و کولاک دیده نخواهد شد . ولی همینکه هفتم اسفند ماه از راه رسیده ، کولاکی سهمگینتر از کولاک های دیگر منطقه را فرا گرفته و مردم آذربایجان را غافلگیر و شگفت زده کرده است .

داستان این کولاک که به " قاری کوله گی " موسوم است  ، به این شکل میباشد که در زمانهای قدیم ، پیر زن فرتوتی ، شتری داشته که تنها وسیله معاش او محسوب میشده است .

 پیر زن فرتوت ، ماهها انتظار فرا رسیدن زمستان و چله های کوچک و بزرگ را کشیده ، و امیدوار بوده است که با فرا رسیدن زمستان  ، شترش جفت گیری کرده و برایش کره ای بیاورد ، ولی با سپری شدن چله ها ، شتر پیر زن هنوز حالت جفت گیری پیدا نکرده بوده است .

از آنجا که احتمالا" شتر در ماههای سرد سال و روزهای برفی جفت گیری می کرده است ! پیر زن که از شرایط پیش آمده ناراحت بوده ، دست به دعا برداشته و از خدا برف و کولاکی دیگر درخواست میکند ، تا شترش فرصت جفت گیری پیدا کند .

بدین ترتیب و با اجابت دعای آن پیر  ، روز هفتم اسفند ماه ، زمین را برف و کولاک شدید دیگری فرا می گیرد و سرمای رفته ، دگر باره باز می گردد .

از آن روز تاکنون ، روز هفتم اسفند ماه هر سال که معمولا" با کولاک مضاعفی همراه می شود ، در بین مردم آذربایجان با عنوان " قاری کوله گی " نامیده شده است .

 

6-  " وعده یئلی "

 

وعده یئلی که به معنی باد موسمی است ، عبارت از باد گرمی است که در روز دوازدهم اسفند ماه شروع به وزیدن کرده و  برف و یخ های زمین را آب میکند .

وزش این باد در شهر های دیگر آذربایجان  متناسب با موقعیت جغرافیایی آن شهر بوده ، و حتی ممکن است وزش محسوسی در برخی از شهر های دیگر نداشته باشد ، ولی همیشه سال در اردبیل ،  این باد روز دوازدهم اسفند ماه از راه رسیده و یخهای چسبیده به زمین شهر را آب می کند .  

 

7-  " چرشنبه بایرامی " :

 

چرشنبه بایرامی یا چهار شنبه سوری ، عید اصیل و واقعی مردم آذربایجان بوده و از جایگاهی خاص در باور عمومی مردم  برخوردار است .

با سپری شدن روزهای سرد زمستان و نزدیک شدن سال نو ، مردم آذربایجان با تحرک و جنب و جوش ویژه ای ، شور و شعف خود را به نمایش گذاشته و با مراسمهای خاصی مثل کاشتن سبزه از تخم گندم و عدس ، گرد گیری فرشها و گوشه های گرد گرفته خانه ، حلاجی کردن و شستن پشم رختخواب ها و ناز بالش ها  ،  و کارهایی از این قبیل ، به استقبال و پیشواز سال نو و باهار منتظر می روند .

از عادت های دیگر  مرسوم در بین اهالی آذربایجان در این روزها  ،  " تکم چی "  و  " تکم " گردانی است ، که یکی از قدیمیترین و ریشه دارترین مراسمات است ، و طی آن فردی با " تکم " گردانی در بین مردم و اهالی و با سرودن  شعرهایی مخصوص ، نزدیک شدن سال نو را نوید داده و از مردم مژدگانی در یافت می دارد .

در چنین روزهایی ، اهالی آذربایجان به دختران و خواهران شوهر کرده خود هدیه ای به نام  " بایراملیق " یا عیدی که ممکن است لباس یا پارچه ای نفیس و یا پول نقد باشد ، همراه با بسته ای از انواع تنقلات و شیرینی پیشکش کرده ، و ضمن بازدید و تحویل هدایا به ایشان ،  فرا رسیدن " چرشنبه بایرامی " و سال نو را تبریک می گویند .

در شب چهار شنبه سوری ، و با غروب آفتاب ، مردم آذربایجان با بر افراشتن آتش در حیاط خانه های خود ، و پریدن از روی آن ، به جشن و شادی  می پردازند ، و دختران دم بخت با سرودن  اشعاری مانند :

                                                       

                                       آتیل باتیل چرشنبه

                                      بختیم آچیل چرشنبه

 

از روی آتش برافراشته پریده ، و آرزوی خوشبختی و کامیابی میکنند .

در این شب ، کد بانوی خانه با پختن غذای مخصوص این شب که عموما" ماهی دودی با پلو  ، به همراه یک خورشت آزاد دیگر است ، سفره این شب مخصوص را پهن و اعضای دیگر را به سرو غذا دعوت میکنند .

 

آنچه در این شب خاص  قابل توجه است عبارتند از :

 

1-  هیچ کس دعوت دوستان و آشنایان را قبول نکرده و به مهمانی خانه کسی نمی رود ،  و حد الامکان سعی میکند که در خانه خود یا خانه اجدادی خود باشد . و اگر در خارج از شهر محل سکونت خود بود ، سعی میکند به هر طریق ممکن خود را به شهر و ولایت خود برساند .

 

2- ماهی دودی با پلو ، یک پای ثابت غذای موجود در سر سفره این شب اهالی است .

 

3 – کد بانوی خانه به تعداد اعضای خانوار ، تخم مرغ  رنگ می کند ، و با برشته کردن دانه های گندم ، نوعی آجیل گرم بنام " قورقا " درست کرده ، و آنها را در پیاله های چینی می ریزد ،  و به همراه آجیل های دیگری مثل مغز پسته و گردو و  نخود چی کشمش و بادام و تخم کدو  ، در سر سفره این شب قرار میدهد .

علاوه بر تنقلات ذکر شده ، در سفره این شب ، عناصر دیگری همچون شمع روشن ، شاخه ی سبزی موسوم به " همیشه جوان " ،  نمک ، آب ، نان ،  شاخه نبات  و  یک جلد قران مجید نیز دیده میشود .

 

4- در این شب باور بر این است که اگر کسی نیتی برای انجام در سال آتی داشته باشد ، میتواند برآورده شدن یا نشدن نیت خود را با گوش دادن به اولین کلام خارج شده از دهان فردی خاص ، تخمین بزند. لذا اهالی برای اینکه نیت کسی نا میمون در نیاید ، سعی میکنند از به کار بردن کلام بی معنی و رکیک خودداری ، و حتی الامکان از کلمات و جمله های متین و با معنا استفاده کنند.

 

5-در برخی از مناطق ، نوجوانان با حضور در پشت بام خانه همسایه ها و آویزان کردن " شال "  یا " قورشاق " خود  از باجه به داخل  خانه ، طلب انعام و عیدی میکنند و کد بانوی خانه نیز به " قورشاق " آویزان شده ، تخم مرغ رنگین و مقداری تنقلات ریخته و ارسال میدارد . این رسم به " قورشاق سال لاماخ " و در برخی مناطق  به  " شال سال لاماخ " معروف است .

 

6-  جوانان در این شب و فردای آن ، مبادرت به انجام  نوعی بازی  موسوم  به " یومورتا چاقیشدیرما " یا تخم مرغ بازی میکنند که طی آن هر دو طرف بازی تخم مرغ های خود را با فنی خاص ، به هم می نوازند و هر کسی که سر و ته تخم مرغش بشکند ، بازنده بازی و تخم مرغ است .  

    

 

علاوه بر موارد مذکور ، در برخی از روستاهای آذربایجان و در صبح فردای چهار شنبه سوری ، دختران دم بخت کوزه های آب به دوش کشیده و به سمت چشمه سارها  حرکت میکنند ، و ضمن شستشوی دست و  صورت  خود و نوشیدن از آب چشمه  ، کوزه های خود را هم پر کرده و به خانه برمی گردند  ، و اعتقاد دارند که خوردن آب چشمه در این روز خاص  باعث بر آورده شدن آرزوهای آنها می شود .





بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش

چیلله

جمعه 28 آذر 1393

+0 به یه ن

Çillə gecəsi yoldadır. Qış da gəlir. Bunların nəliyinin ayin(mifik) düşüncəsini dilimizin içində olan məfhumlardan görmek olar. Bunları bilmək hamıya gərəklidir. Bu mətləb Dilmac`ın özel sayı (34)-ünə verilən məqalənin 6-cı fəslidir.

چیلله، قاری، قار، قارپیز، قیش
(ناصر منظوری)

چیلله (چلّه)


در ترکی یای یعنی کمان، چیلله نیز یعنی زه (در اینجا زه کمان) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، (و نیز معناهایی که گفته خواهد شد)، اوخ یعنی تیر (تیرِ کمان).

در ترکی به تابستان نیز "یای" گفته می­شود. از این رو وقتی گفته می­شود "یایین چیلله­سی"(چلّه­ تابستان)، (تداعی کننده­ی کشیدگی نهایی کمان به هنگام انداختن تیر) یعنی نهایت و اوج کشیدگی تابستان که چهل و پنج روز رفته از تابستان است.

قیشین چیلله­سی (چلّه­ی زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرما است که دو تا است یکی چهل روزه (بؤیوک چیلله) یکی بیست روزه (کیچیک چیلله). یعنی زمستان دوبار به اوج می­رسد.

چیلله گئجه­ (شب دارای کشیدگی نهایی) وقتی گفته می­شود "چیلله گئجه­سی" (شب چلّه) در واقع یعنی نهایت کشیدگی شب. ولی _تحت تأثیر تفسیرهای رایج_ به معنای شروع چلّه­ی زمستان تلقی می­شود که البته اینگونه نیست.

اینکه چرا "چیلله" یا "چِلّه" که معنای "زه کمان" و "محل نشستن ته تیر در کمان" و مآلا مفهوم نهایت کشیدگی را در مورد "بلندترین شب"، "شدت تابستان" و "شدت زمستان" (که دقیقا معادل “climax” _نقطه­ی اوج_ آمده از زبان­های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد "چهل" توجیه و تفسیر نمود کاری است که روشنفکران پرداخته­اند و خود نیز بایستی جوابگو باشند.

بدون هیچ تردیدی واژه­ی "چیلله" یا "چلّه" با واژه­ی یاد شده­ی “climax” از یک ریشه و منشأ می­باشد.
قبلا بحث شده که صدای (ل) دارای مفهوم "انتقال" می­باشد. نیز گفته شده که تکرار یک صدا مفهوم استمرارِ تکراریِ حرکت و عملی را دارد. پس "چیلله" یا "چلّه" دارای مفهومی است که در آن عمل انتقال به تکرار اتفاق می­افتد. درست مثل "پیلله" یا "پلّه" که در آن عمل انتقال و تکرار اتفاق می­افتد. اگر "چلّه" معنی "چهل لا" نیز داشته باشد آنوقت پرسیدنی است که اولا خود "چهل" از کجا آمده و دوم اینکه معنای "پلّه" چیست؟ منطقی است بپذیریم که "چهل" از "چیلله" حاصل شده است.
فقط فراموش نشود که ادیبان منکر وجود تشدید نیز در فارسی شده­ اند.
اما جان آیتو (John Ayto) اتیمولوژیست انگلیسی واژه­ ی “climax” را نهایتا از منشأ هندو اروپایی (kli-) می­داند. اولا شما این مورد را با واژه­ی "چیلله" یا "چلّه" تطبیق دهید خواهید دید که دقیقا دارای عناصر فونتیکی مشابهی هستند.
باز می­گویند که واژه­ی “lean” به معنی "تکیه دادن" نیز از همین ریشه است. متوجه می­شوید که چرا در "چیلله" یا "چلّه" مفهوم محل نشستن ته تیر در کمان نیز مستتر است؟

"چیلله" اسمی است که از فعل "چیلمک" به معنای (زدنِ پرتابیِ توام با ضربه) ساخته شده است. در بازی "چیلینگ-آغاج" (الک-دولک) به زدن "چیلینگ" یا "چیلیک" یا "چیلیهْ" (دولک) با "آغاج" (چوبدستی) از این فعل استفاده می­شود: "چیل گلسین!" (بزن بیاد!)
"چیلینگ" نیز از این فعل شاخته شده است.
"چیلمَک" اسم تلنگر شدید است که در آن ریگِ کوچکی بین پشت ناخن سبابه و نوک انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب می­شود. یا تلنگری که بر سطح آب _به نیت پخش کردن و افشاندن آب زده می­شود.
شکل دیگری از این فعل نیز هست که "چیله­مَک" (افشاندن آب توأم با ضربه) است.
"پیلله" (پلّه) نیز از سیستم "چیلله" (چلّه) است، حتی به این شکل: "پیلوو" (pilov) و "چیلوو" (çilov) [پُلو و چِلو] نیز از یک شیوه و سیستم تولید واژگان استفاده می­شود. آوردن این مثال از آن جهت لازم بود تا در پیگیری سیستم واژگانی دچار سهو و لغزش نشویم. همانگونه که ملاحظه می­کنید در فارسی مصوت­ها دچار تغییر شده: "پـُ" و "چـِ".

به مثال­های دیگری از این دست (جهت مطالعه­ی بیشتر) دقت کنید که چگونه سیستم ترکی ثابت است: چیلله (چلّه)، پیلله (پلّه)، شیلله (سیلی آبدار)، سیلله (سیلی)، گولـله (گولّه، گلوله)، هؤرره، هوررا (نوعی غذای ساده­ی روستایی) شیررا (شیره)، شوررا (احتمالا تبدیل به "شوربا" شده)، بلله (نانی که به صورت ساندویچ در می­آورند). . . "پیلته" (فتیله _[به خاطر وجود "ت" که علامت تعدی است] چیزی که به تدریج پایین آورده می­شود). "گلّه"ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است که در این صورت باید از فعل "گلمک" (آمدن) "گلله" (هم-آمده) ایجاد شده باشد. کلله (کلّه)، نیز واژه­ عربی "قلّه" از این مجموعه است که نشانگر قدیمی بودن این ساختار واژه ساز است.

"قارپیز" یئمه­ک! (هندوانه خوردن!) چرا در "چیلله گئجه­" قارپیز (هندوانه) خورده می­شود.
از این مطلب در کتاب بعدی در بحث از گریز از تراژدی بازهم صحبت خواهد شد. ولی چون سخن از "چیلله گئجه" شد به نکته­ی بسیار مهم که مربوط به بحث ماست اشاره می­شود. این نکته عبارت از این است که اسم خوردنی مورد نظر در ارتباط با کاربرد اسطوره­ای که دارد دارای معناست.
بررسی نام­های "هندوانه" در اغلب زبان­های این منطقه و اروپا نشان می­دهد که نام مورد استفاده در ترکی قابل استنادترین واژه در بررسی مفهومی نام این صیفی است.
برای مثال در فارسی "هندوانه" (چیزی که "ره آوردی از هند" است)، در انگلیسی (water melon) (صیفیِ آبکی) گفته می­شود. ملاحظه می­کنید که هر دو توضیحی هستند و معنای مستقیمی ندارند که رابطه­ی اسطوره­ای این صیفی را با آن مورد بررسی قرار دهیم. در روسی арбуз (arbuz)و در یونانی ικαρπούξ (karpozi) گفته می­شود و همانگونه که ملاحظه می­گردد از "قارپیز" ترکی مشتق شده­اند. در مغولی نیز داستان از همین قرار است: tarbos آن هم همریشه با ترکی است.

حداقل می­توان چنین نتیجه گرفت که در این محدوده­ی جغرافیایی واژه­ای که برای توجیه اسطوره­ای این صیفی قابل استناد باشد غیر از واژه­ی ترکی "قارپیز" وجود ندارد. دلیل دیگر قابل استناد بودن نام ترکی آن وجود سیستم آوایی در دسته­بندی مقوله­ای پدیده­هاست؛ در این مورد صیفی­جات دسته­بندی خود را داشتند: قوون، قاباق، قارپیز (شروع با "ق") یا خیرا، خیرچا، خیار (شروع با "خ")




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش





[ 1 ]