آذربایجان ساراب قیصرق
قیصره + مئهریبان+ساراب+آذربایجان+تورک+ترک+قیصرق+قیصریه+Qeysere+Qeysereq+sarab+Türk+turk+Azerbaycaqn+Azerbayjjan+Qeyseriye

نگاهی به تاریخچه‌ی عید نوروز، جشن بهاری ترکان ایران

جمعه 29 اسفند 1393

+0 به یه ن

نگاهی به تاریخچه‌ی عید نوروز، جشن بهاری ترکان ایران

یازار :                                                       

 +2 به یه ن

نویسنده : دکتر محمد حسین صدیق

نگاهی به تاریخچه‌ی عید نوروز، جشن بهاری ترکان ایران

منبع:زبان وادبیات ترکان خراسان

عید نوروز در اصل یکی از اعیاد ترکان ساکنان اصلی فلات ایران است که در دوران‌های کهن پیدایی یافته است و در مقابل جشن اول پاییز‌،که جشن خرمن کوبی و برداشت محصول به حساب می آمد‌، به مثابه‌ی عید آغاز بهار و نوزایی طبیعت و شروع کشت و ورزمیان کشاورزان ساکن این فلات از سواحل رود سند تا آسیای صغیر به شکوه برگزار می شده است. اکنون در میان ما ترکان به « ایل بایرامی»‌ نامبردار است. بعدها پارسیان به آن «نوروز» نام دادند.

این عید پس از اسلام‌، در میان مسلمین نیز رواج یافت و حتی از سوی ائمه هدی علیهم السلام درباره‌ی تشریح و آموزش آن حدیث‌هایی نقل شده است.

اما در باب تاریخچه‌ی اسطوره آمیز نوروز در متون تاریخی و ادبی فارسی و ترکی نظرهای گوناگونی ذکر شده است. که سیری در آنها خالی از لطف نیست. مثلا فردوسی در شاهنامه پیدایش نوروز را به جمشید شخصیت اسطوره‌ای ایران نسبت می دهد. آنجا که گوید :

چو این پیشه‌ها از وی آمد پدید، تو گفتی جز از خویشتن را ندید

به فر کیانی یکی تخت ساخت،  چخ مایه بدو گوهر اندرنشاخت

که چون خواستی دیوبرداشتی،  زهامون بته گردون برافراشتی

چو خورشید تابان‌، میان هوا،        نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت اوی،  شگفتی فرو ماند از بخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند،              مر آن روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فروردین،       بر آسود از رنج دل‌، تن ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند،   می وجام ورامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار، بمانده است از آن خسروان یادگار.(۱)

و اشاره می کند که دیوان سفید یا ترکان در ازای آزادی خود از اسارت‌، به وی خواندن و نوشتن یاد دادند و این جشن را نیز بر او شناسانیدند :

به خسرو نبشتن بیاموختند،          ورا جشن نوروز بسپوختند

یعنی ترکان علاوه بر یاد دادن خواندن و نوشتن به پارس‌ها، جشن نوروز را نیز به آن‌ها یاد دادند.

ابن اثیر در الکامل التواریخ گوید: ‌« جمشید در این روز فرمود برای وی گردونه‌ای ساختند و بدان برآمد و بر هوا شد و به یک روز از دماوند به بابل رسید.  (۲)

ابوریحان بیرونی درباره‌ی کلمه‌ی « نوروز » اسطوره‌ای دیگر می آورد بدین گونه که : ‌« چون سلیمان بن داوود انگشتری خویش را گم کرد‌، شهریاری چهل روز از وی برفت. اما پس از چهل روز انگشتری پیدا شد و سلطنت بدو بازگشت هر کس چیزی گفت و مجوسان گفتند نوروز آمد. ». (۳ ) البته این جشن، عید ترکان ایران نبوده است.

عمر خیام نیشابوری در این باب اثر ممتعی زیر نام ‌« نوروز نامه »‌ نوشته است. او در آنجا پیدایش نوروز را به کیومرث نسبت می‌دهد و می‌گوید در طول هر سال‌، فروردین چند ساعتی از موقع اصلی تغییر می کند و اگر این ساعت‌ها حساب و کبیسه نشود پس از ۱۴۶۱باز سال به آغاز اعتدال ربیعی می رسد سال خورشیدی را پایه نهاد و تا سال ۴۲۱ از شهریاری جمشید‌، این دور ۱۴۶۱سال سپری شد و فروردین به مبدا حقیقی خود بازگشت و جمشید‌، این هنگام را دریافت و نوروز نامید و فرمود جشن ساختند و هر ساله آن را نگاه داشتند.»‌(۴)

عمر خیام نیشابوری به اصلاح تاریخ نیز پرداخت و در دوران جلاالدین ملکشاه سلجوقی ‌« تاریخ جلالی » یا « تاریخ ترکی » بنیان گرفت. این کار‌، یک بار نیز در عهد غازان خان در تبریز انجام پذیرفت. خواجه رشیدالدین همدانی گوید که وی به جهت علاقه به ضبط تاریخ و تقویم در صدد اصلاح آن بر آمد و کبیسه‌ها را از زمان خلفای عباسی تا عصر خود حساب کرد که ۴۲۰سال بود و روی هم ۹سال به حساب آورد و سال  ۶۹۲ را به ۷۰۱ جلو برد و این اصلاح به ‌« تاریخ غازانی » مشهور شد. (۵)

حمدالله مستوفی درمثنوی ‌« ظفر نامه » این کار غازان خان و ارتباط آن با جشن نوروز را چنین به نظم در آورده است :

دگر چون که شاهی در ایران یکی است،

                به دیوان تاریخ یک رویه نیست

سر سال هر کس دگرگونه است،

                وزان کار این ملک وارونه است

گروهی هلالی کنند اختیار،

                  گروهی خراجی شماردشمار

گروهی از این هردوان بگذرد،

                     سر سال از فروردین بشمرد

که نوروز کبرا بود نام آن،

                           زایام کسر است ایام آن

گروهی زاسکندری دم زنند،

                    گروهی حساب ازجلالی کنند

من  این جمله تاریخ‌ها بفکنم،

                      یکی سازم و  نام خانی کنم

سر سال نوروز و فصل بهار،

                    که باشد شب و روز بر یک قرار

 در آن سال نوروز بر فصل بهار،

                زهجری شده هفتصد و یک شمار

ده و دو زماه رجتب رفته روز،

                               نهادند تاریخ گیتی فروز

یکی گشت درملک ایران حساب، 

               ورا هست «تاریخ خانی» خطاب  (۶)

کلمه‌ی نوروز در گویش پهلوی که زبان فارسی ادامه‌ی آن است، به صورت نوگروذ (Nogroz ) تلفظ می شده است. در زبان عربی هم به شکل ‌« نوکروز » رایج بوده است (۷). این بیت از ابونواس شاعر معروف عرب است :

به حق المهرجان و نوکروز،        و فرخ روز ابسال الکبیس (۸)

در آغاز پیدایی ادب فارسی نیز به ‌« جشن فروردین » و ‌« جشن بهار » معروف بوده است. چنانکه در این ابیات آمده است :

جشن فرخنده فروردین است،          روز باران گل و نسرین است

* * *

بر لشکر زمستان نوروز نامدار، کرده است رای تاختن و قصد کارزار

***

بهار سال غلام بهار جشن ملک، که هم به طبع غلام است و هم به طوع غلام   (۹)

نوروز‌، علاوه بر نام روز اول سال در ادبیات فارسی معانی متعدد دیگری دارد. از آن میان نام آلت موسیقی و نیز نام پرده‌ای از موسیقی است. منوچهری دامغانی گوید :

نوروز بزرگم بزن‌ای مطرب‌، امروز،    زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز

و در ‌« نوروزیه »‌ای در ستایش ترکان‌، با اشاره به منشا ترکی این جشن می گوید:

به راه ترکی مانا که خوبتر گویی،

                         تو شعر ترکی بر خوان مر او شعر غزی

با توجه به اینکه اغلب آئین‌ها و رسوم رایج میان پارسیان کهن از ترکان باستان و فرهنگ دیرین سال ترکی اخذ شده است‌، پیرامون پیشینه‌ی نوروز و آویزش آن با فرهنگ باستانی ترکی‌، به دنبال پژوهشی گسترده در باب عید شولن ( = شولن بایرامی) و عید یئنگئ گون ( = نوروز) در ماوراء تاریخ در میان ترکان‌، اکنون بر ما  روشن است که لفظ ‌« نوکروز » گونه‌ای تلفظ فارسی از یئنگئ گون (Yengikun) ترکی است که ترکان در آغاز بهار – روز بیست و سوم از ماه موسوم به بوزآی Bozay ( = مارس) جشن می ساختند و قرینه‌ی آن جشن شولن بود که در آغاز پائیز آنرا بر پا می داشتند و این جشن را فارسیان با نام ‌« مهرگان »‌ حفظ کردند. اکنون در روستاهای آذربایجان به این جشن‌، ‌« شوربا بایرامی »‌ می گویند و در آغاز پاییز بر پا می شود.

منابع :

 (۱)- ابوالقاسم فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱‌، ص۲۹۰٫

 (۲)- ابن اثیر‌، الکامل‌، چاپبیوت‌، ج۲ ‌، ص۱۸۱٫

 (۳) – آثارالباقیه‌، پیشین‌، ص ۲۷۹٫

 (۴) – نوروز نامه‌، به اهتمام محمد عباسی‌، تهران‌، ۱۳۳۸‌، ص۳۱۴٫

 (۵)- خواجه رشیدالدین فضل اله همدانی‌، جامع التواریخ‌، ج۲ ‌، ص۹۷۲٫

 (۶)- نقل از ‌«گاه شماری» اثر سید حسن تقی زاده‌، ص۲۹۷٫

 (۷)- برهان قاطع‌، ج۴‌، ص۲۱۸۷٫

 (۸)-  نقل از مقاله مجتبی مینوی در مجله دانشکده ادبیات تهران‌، سال اول ‌، ش۳٫

 (۹)- ستاره شمال، یادواره‌ی دکتر محمد معین، به کوشش کیانوش کیانی – محمد حسن اصغرنیا.




بؤلوم | مدنييتيميز گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش





[ ]