زبان تورکی جزء جدایی ناپذیر تاریخ آذربایجان ؛ لطفا شانتاژ نفرمائید!
پنجشنبه 11 دی 1393
+0 به یه نزبان تورکی جزء جدایی ناپذیر تاریخ آذربایجان ؛ لطفا شانتاژ نفرمائید!
یازار :
+1 به یه ندورنانیوز _ سرویس تاریخی و فرهنگی : چندی قبل مقالهای تحت عنوان زبان فارسی و گویش آذری در یکی از نشریات دانشجویی به چاپ رسید که سراسر تحریف واقعیت و توهین به زبان و فرهنگ مردم آذربایجان بود که احساسات قشر طالب علم و دانش دانشگاه را جریحه دار نمود. لذا با اینکه تحریفات نام برده در حد نوشتن جوابیه نمیباشد، ولی به منظور آگاهی افکار عمومی دانشجویان تصمیم به تنظیم نوشتهای که هماکنون در خدمتتان میباشد گرفتیم. در ابتدا قبل از شروع بررسی تاریخی ترکی بودن زبان مردم آذربایجان از حداقل هفت هزار سال قبل تا به امروز سخنی چند با نویسنده محترم داریم.
نویسنده گرامی اطلاعات نادرستی که جنابعالی سعی در تلقین آنها به خواننده دارید به پیرو سیاستهای شونیستی و پان فارسیستی رژیم پهلوی میباشد، که بعد از انقلاب اسلامی نیز ادامه دارد، البته از شدت آن کمی کاسته شده است. بنابراین جنابعالی میتوانید از منابع بیطرف و بیغرض که بعد از انقلاب به چاپ رسیده برای پی بردن به واقعیاتهای تاریخی استفاده نمایید.
همانطور که آقای خامنهای در سفر خود به استان اردبیل بیان داشتند رمز وحدت ملی ایران نه زبان فارسی بلکه دین مبین اسلام میباشد، و لذا در گفتار و نوشتارهای خود این بیانات را مد نظر داشته باشید و سعی در پیاده نمودن سیاستهای فرسوده رژیم پهلوی نفرمایید.
همچنین توجه جنابعالی و امثالهم به این آیه از قرآن بسیار ضروری میباشد: « و من ایاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذالک لایات للعالمین» (سوره روم آیه ۲۲)
ترجمه: از نشانههای او (خداوند) است، آفرینش زمین و آسمان و اختلاف زبانها و نژادها است، اینها آیات خداوند را برای انسان روشن میسازد.
اما زبان مورد ادعائی نویسنده مقاله عنوان شده، و سایر منابع وابسته به شوونیسم که هیچگونه وجود خارجی ندارد و لازم به ذکر است که این زبان اختراع جاسوس و عامل انگلیسی در ایران (احمد کسروی) میباشد، که ایشان نیم زبانهای تاتی و تالشی موجود در بعضی از روستاهای منطقه مرند را که متکلمین آن حتی به چند هزار نفر هم نمیرسد را به عنوان زبان آذری تلقی کرده که گویا زبان باستانی آذربایجان نیز بوده.البته این ادعاها به هیچ گونه پایگاه علمی وابسته نیست، چرا که کسی از گرامر، قواعد، دستورزبان،صرف و نحو زبانی جعلی بنام آذری اطلاعی ندارد و قواعد آنرا تدوین نکرده از تاریخ رونق و ادامه حیات آن و کاربرد و قلمرو نفوذ ادعائی آن، فولکلور، داستان، افسانه و آثار برگزیده نظم و نثر یا … اثری ملموس ارائه نشده، از نقش زبان ادعائی (آذری) در ادبیات فارسی و زبان ترکی و زبانهای دیگر، ماقبل و مابعد آن چیزی در بین نیست و اگر واقعاً هست در کجا تدریس میشود؟ کسی تا به حال آنرا یاد نگرفته و کسی یاد نداده و اگر وجود داشت، در هفتاد سال گذشته بدون شک در دانشکدههای ادبیات خود، جزء دروس اجباری تدریس، و جزء مواد درسی مؤسسات عالی یا در برنامه درسی دبیرستانها قرار میگرفت.۱
همچنین زبان ترکی که به ادعای نویسنده در زمان صفویه به میان آمده (یعنی که به قول ایشان سابقاً وجود نداشته) هم قبل و هم بعد از صفویه آثار ارجمندی بر جای گذاشته است که تعداد آنها بالغ بر صدها کتاب، رساله و اثر علمی، ادبی، فلسفی، شعر، نظم و نثر میباشد که بعضی از آثار ماقبلی صفوی عبارتند از: قوتاد، قوبیلیک، نهج الفرادیس، عتبه الحقایق، صحاحالعجم، اغوزنامه، دیوان الغات الترک محمود کاشغری و صدها اثر دیگر که طبعاً برای نوشتن آنها پشتوانه ادبی هزاران ساله لازم است که با فرض آذری بودن ترکان آذربایجان نمیتوان کتابهای خلق الساعه نوشت.
اما جالبتر اینکه حتی یک کتاب یا دیوان به زبان آذری وجود ندارد.۲ ولی استحکام زبان ترکی تا آنجاست که توانست زبان عربی را که جزو زبانهای با قاعده و گسترده دنیاست پس از حمله اعراب در آذربایجان، منزوی و مستحیل کند چنانچه زبان عربی وارد آذربایجان نشده و ادامه حیات نداده است.۳
همچنین نویسنده محترم مقاله نام برده و مدافعان زبان آذری، گاه سلجوقیان، گاه غزنویان، گاه مغولها و گاه صفویان را موجب تُرک شدن ترکهای آذربایجان میدانند. اما کسی که کمترین اطلاعی از تاریخ داشته باشد، به خوبی میداندکه مغولها از چین تا غرب آفریقا و از سیبری تا اقیانوس هند را تحت حکومت داشتند و خانهای مغول بر تمام آسیای میانه و هندوستان و ایران حکمرانی میکردند پس چرا مردم سایر مناطق غیر ترک زبان را ترک نکردهاند؟
سلجوقیان، غزنویان، اتابکان، صفویان که همگی ترک بودند در سایر نقاط ایران بیش از آذربایجان حکومت کردهاند و پایتخت دیرپای صفویان و سلجوقیان، اصفهان بوده و شهرهای تبریز ، مراغه و اردبیل کمتر به عنوان پایتخت حکومتهای فوق بوده اما چرا در این بین فقط مردم آذربایجان ترک شده ولی مثلاً مردم اصفهان ترک نشدهاند و چگونه بعد از هفتاد سال تبلیغات با استفاده از بیتالمال و وسایل ارتباطی پیشرفته و آموزش اجباری فارسی، ترکهای آذربایجان فارس نشدهاند، اما در زمان فلان شاه، باعدم وجود حتی یک صدم از این امکانات مردم غیر ترک یکباره ترک شدهاند؟ و چرا اینگونه افراد در بررسی زبان مردم آذربایجان از زبان حداقل بیست و پنج میلیون آذربایجانی تُرک، چشم پوشی نموده و به گویش چند هزار نفر به لهجههای تاتی و هرزنی پناه میبرند؟
اما به منظور بررسی زبان آذربایجان در طول تاریخ، در ابتدا به بررسی تاریخ اقوام و حکومتهایی که در آذربایجان بودهاند میپردازیم. در مورد ملتهایی که قبلاً در آذربایجان زیستهاند میتوان به سومئرها، ایلامیها، هوریها، آراتتاها، کاسسیها، قوتتیها، لولوبیها، اورارتوها، ایشغوزها (ایسکیتها)، مانناها، گیلزانها، کاسپیها و … اشاره کرد که زبان تمامی آنها التصاقی و جزو خانواده زبانهای ترکی بوده.۴ از این میان سومئریها، ایلامیها و هوریها اقوامی بودند که اولین تمدنها و مدنیّتها را روی زمین بنا نهادند.
با توجه به کتب ارزشمندی چون کتابهای پییئرآمیه، دکتر ضیاء صدر، پروفسور دکتر زهتابی و … میتوان به صراحت گفت که آذربایجان از حدود هفت هزار سال قبل جایگاه تمدنهای نامبرده میباشد. در این مورد نیز چندی پیش یک هیأت باستانشناسی آمریکایی – ایرانی در تپه حسنلو به کشفهای ارزشمندی دست یافتند. رهبر این هیأت (رائبرت دالسون) بعد از تحقیقات فراوان، تاریخ این منطقه را به ده دوره تقسیم کرد که اولین دوره حدود ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد و چهارمین دوره مربوط به ۱۳۰۰ سال قبل از میلاد تا ۸۰۰ سال قبل از میلاد میباشد. که اولین دوره مربوط به هوریها و آخرین دوره مربوط به مانناها میباشد.۵
۱ – جایگاه اصلی هوریها در هزاره ۳ و ۴ (۶۰۰ سال قبل) در آذربایجان و مناطقی از قسمتهای شمالی زاگرس و کوههای توروس بود.۶ همچنین از ربع سوم هزاره قبل از میلاد (۲۴۰۰ سال قبل از میلاد) سند نوشتهای بدست آمده که با الفبای اککد و به زبان التصاقی هوری بوده که این سند متعلق به یکی از پادشاهان هوری بنام تیشاری میباشد و نیز نام یکی دیگر از پادشاهان هوریها به نام ساشانار که در ۱۴۵۰ سال قبل از میلاد حکومت میکرده نیز معلوم است.۷
۲ – کاسسیها: درست است که کاسسیها در آذربایجان نبودند ولی در همسایگی آنها میزیستند. و تقریباً ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مابین ایلام و مناطقی از آذربایجان ساکن بودند۸ و به دلیل همزبانی و ارتباط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی تاثیر زیادی در تاریخ آذربایجان داشتهاند.
۳ – قوتتیها در ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد و لولوبیها ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد در شرق و جنوب دریاچه ارومیه و قزوین و همدان ساکن بوده و حکومت کردهاند.۹
۴ – اورارتوها ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد در آناتولی و پیرامون دریاچه وان و کوههای زاگرس و اطراف دریاچه ارومیه و شهرهای ماکو و نخجوان امروزی صاحب تمدن بودهاند.۱۰
۵ – در اوایل عصر ۱۹ قبل از میلاد، قبایل مانناها با به هم پیوستن، دولت بزرگی در آذربایجان به وجود آورده و حکومت کردهاند.۱۱
۶ – مادها که اولادهای قوتتیها و لولوبیها بودند ۶۷۰ سال قبل از میلاد با اعتلاف با مانناها حکومتی قدرتمند به وجود آوردند که همدان، اراک، ساوه، زرند، سونقور، کاشان، قم ، قزوین ، زنجان و … تحت حاکمیت آنها بوده.۱۲
واما در مورد زبان، همچنین ارتباط زبانی مادها و سومئرها دیاکونوف در فصل ۴۲ کتاب خود مینویسد که در لیست نامهای شاهان ماد یعنی قوتتیها، به نامهایی بر میخوریم که در لیست نام شاهان سومئر میباشد.
از دیگر همسایگان مادها که همزمان با آنها بوده و زبان هردوی آنها از یک خانواده میباشد میتوان به ایشغوزها اشاره کرد که در قرنهای ۷ و ۸ قبل از میلاد در قسمتهایی از آذربایجان زندگی کردهاند.
برخلاف آنچه که امروز شایع شده مادها نوه یک قبیله منفرد بودند که به اصطلاح از سایر آریائیها جدا شده و در آذربایجان ساکن شدهاند و نه به رغم عقیده شایع، دایر بر اینکه منابع مربوط به تاریخ ماد فوق العاده ناچیز است، منابع آشوری از قرن هفتم تا قرن نهم قبل از میلاد نه تنها برای احیای تاریخ باستان آذربایجان کافی است بلکه جزئیات مهمی را نیز روشن میسازد. با تغییر و تحولات در اوضاع سیاسی آنروزگار در آذربایجان، هفت قبیله آذربایجان باستان که قبلاً جزو اتحادیه ماننا و اورارتووساکایی بودند اتحادیهای تشکیل دادند که بعدها یونانیان باستان آنها را میدیا آنچه ما، ماد مینامیم نامیدند، این قبایل را هرودوت تاریخ نگار یونانی چنین نام میبرد:
۱ – بوآسای Bousai
۲ – پارتلاکئنوی Parelakenoi
۳ – آستروخات Stroukhotes
۴ – مغ Magai
۵ – بودیو Boudioi
۶ – آری زانتوی Ariazantoi
۷ – ماد Mid
و نیز مطالعه نامهای شهرها و ولایات ماد نشان میدهد که آنان آریایی نیستند.
بعد از آشنایی با تعدادی از اقوام و حکومتهای آذربایجان، اینک به بررسی نوع زبان آنها میپردازیم.
طبق تقسیم بندی متخصصان زبانشناس، کل زبانهای موجود در دنیا به سه شاخه تقسیم بندی میشود:۱۳
۱ – زبانهای التصاقی که تمام زبانهای مربوطه به خانواده زبان ترکی در این شاخه قرار دارند.
۲ – زبانهای تحلیلی که از مهمترین زبان این شاخه میتوان به زبان عربی اشاره کرد (با توجه به این که فارسی نیز سی و سومین لهجه زبان عربی میباشد بنابراین فارسی نیز در این شاخه قرار دارد.)۱۴
۳ – زبانهای هجایی که از شاخصترین زبانهای این شاخه نیز میتوان به زبان چینی اشاره کرد.
حال با توجه به این تقسیمبندی و با توجه به اسناد تاریخی و علمی به بررسی نوع زبان اقوام ساکن در آذربایجان میپردازیم.
طبق تحقیقات هومئل زبانهای ایلام وسومئر از یک پایه و جزو زبانهای اورال- آلتایی (التصاقی) میباشد. ۱۵زبانهای هوری و لولوبی نیز نه، تحلیلی و نه هجایی بوده، بلکه آنهانیز جزو زبانهای التصاقی میباشند.۱۶
همچنین طبق نظریه ماراک دئمیکین (آکادئمیکین) زبان کاسسیها، ایلامیها، قوتتیها، مادها و مانناها نیز التصاقی بود.۱۷
زبانهای قوتتیها، لولوبیها همانند بوده و با زبانهای اورارتوها و هوریها خویشاوند میباشند.۱۸
بدین ترتیب است که از ۷۰۰۰ سال قبل تا ۲۵۰۰ سال قبل یعنی مدت ۴۵۰۰ سال به طور مطلق در منطقه جغرافیایی آذربایجان تنها و تنها اقوام التصاقی زبان (ترک) زندگی و حکومت کردهاند . همچنین اگر تاریخ بعد از ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد را بررسی کنیم باز آذربایجان در بیشتر مقاطع تاریخی مستقل از حکومتهای دیگر منطقه بوده، به طوریکه در زمان هخامنشیان آذربایجان در مقابل آریاییها سرفرود نیاورده و تا سرنگونی این حکومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ کرده همچنین در تایید گفته بالا میتوان به کشته شدن کورش، شاه هخامنشیان توسط ملکه آذربایجان (تومروس) اشاره کرد.۲۰
در زمان سلوکیان نیز کل آذربایجان مستقل از حکومت سلوکیان بوده و اسکندر نتوانست آذربایجان را به تصرف درآورد.۲۱و در این مورد استرابو جغرافیدان یونانی مینویسد: در زمان حمله اسکندر، سرداری بنام آتوروپات آذربایجان را از چنگ اندازی اسکــندر محفوظ نگهداشت.۲۲
در زمان ساسانیان نیز آذربایجان مستقل بوده و حتی بعد از شاپور دوم، ساسانیان با هیتیها (هیاطله) پیمان اتحاد بستند تا در شمال غرب با روم بجنگد.۲۳ بعد از اسلام نیز ترکان اغوز که شمشیر اسلام نامیده میشدهاند، در آذربایجان حکومت قدرتمندی بنا کرده و با ملازگرد مبارزه کرده و توسط آلپ ارسلان ضربه سنگینی به آنها واردآوردند. بعد از اغوزها نیز حکومتهایی که در آذربایجان و گاهی در مناطقی از ایران حکومت میکردهاند. از جمله غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولها، اتابکیان، تاتارها، آققویونلوها، قرهقویونلوها، صفویان، افشاریان و قاجارها تماماً ترک زبان (التصاقی) میباشند.
در مورد ترکی بودن زبان مردم آذربایجان اسناد و مدارک بسیار زیادی موجود است، مثلاً: دیونیوس پریگت جغرافینگار و شاعر یونانی صده چهار میلادی ترک زبانان را ساکن اصلی این منطقه میداند و نیز محمد عوفی در ذکر خلافت عمربن عبدالعزیز که از سال ۹۹ تا ۱۰۱ هجری ادامه داشت، از قیام بیست هزار ترک آذربایجانی سخن میگوید.
همچنین اخبار موثّق عبیدبنشریعه جرهومی که شخص معمّر و محترم در دربار اموی بوده در حضور معاویه سخن میگوید: (آذربایجان از سرزمین ترکان است) و این خبر را طبری و به نقل از او بلعمی و حمزه اصفهانی و ابن اثیر در کتابهای تاریخ بلعمی، تاریخ طبری، تاریخ پیامبران و الکامل گزارش کردهاند که از متون معتبر اسلامی به شمار میروند.
از دیگر محققانی که آذربایجان را به عنوان سرزمین ترکها نام میبرند میتوان : ژ . اوپر، قرتیز هومئل، ا . م . محمد اوف، ت . حاجی یف، گ . ا . ملیکشویلی، ع . دمیرچیزاده، تیمور پیر هاشمی، یامپولسکی، ی . ک . یوسفاف، یومینوس ، وروشل گوگازیان. زکی ولید دوغان، پروفسور دکتر محمد تقی زهتابی و دهها محقق و دانشمند را نام برد.
در این میان بهتر است به نظر یامپولسکی نیز اشاره کرد که میگوید: ترکها در اطراف دریاچه ارومیه زندگی میکنند و آشوریها آنها را توروک türük (یامون توروک به معنی ترکهای نیرومند) نام بردهاند و در سنگ نوشتههای اورارتوئی هم سخن از قومی بنام توریخی رفته که در آذربایجان میزیستند. (اوایل هزاره قبل از میلاد) و میگوید توروکها یا توریخیها همان ترکها هستند.
بهر حال ترک بودن ملت آذربایجان از هزاران سال قبل بر همه کس مسلّم میباشد و دیگر نیاز به توضیح اضافی احساس نمیشود ولی در مورد سابقه تاریخی خود فارسها کمی توضیح را لازم دیدیم:
برخی از نسب شناسان، فارسها را از نسل «فارس بن یا سور بن نوح» و بعضی دیگر آنها را از فرزندان «فارس بن یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم» و بعضی دیگر از نسل «فرزندان یسراسود پسر سام پسر نوح» و بعضی از نسل اسماعیل میدانند. واژه فارس در زبان عربی به معنی سوارکار بوده و غیاث الدین رامپوری در غیاث اللغات همین معنی را فارس دانسته همچنین به عقیده غیاث الدین رامپوری فارسها از نسل «پارس پسر پهلو بن سام بن نوح » هستند.۲۴
مسعودی در کتاب «مروج الذهب » در مورد نسب فارسها مینویسد «فارس» از فرزندان ارم بن افخشد بن سام بن نوح بوده که او چند ده پسر آورد که همگی سوارکار بودند و چون سوار را بعربی فارس گفتند این قوم را نیز به انتساب فروسیت و سوارکاری فارس نامیدند.همچنین در جایی دیگر خطان بن معلی فارس [ درشعری] در این باب میگوید: سبب ما بود که فارسان را فارس گفتند و سواران و سالخوردگانی که بروز تاخت و تاز، چون گوی بدور هم میپیچیدند از ما بودند.
مسعودی در ادامه بحث خود در مورد اصل ونسب فارسها مینویسد : بیشتر حکمای عرب از تیره نزّار بن محمد چنین گویند و در مورد آغاز نسب مطابق آن رفتار کنند و تعدادی از ایرانیان نیز پیرو این باشند و انکار آن نکنند۲۵٫ پس چنانکه از مستندات فوق بر میآید و بسیاری از ایرانیان نیز پیرو این باشند و انکار آن نکنند. فارسها از نسل اعراب میباشند و نیز چنانچه میدانیم حضرت ابراهیم(ع) فرزندان بسیاری داشت که حضرت اسحاق(ع) و حضرت اسماعیل(ع) از همه معروفترند، بر طبق نظر بعضی از نسب شناسان، فارسها از نسل «حضرت اسماعیل(ع) » هستند و در این مورد میگویند که وقتی سارا زن حضرت ابراهیم(ع)کنیز خود هاجر را به ابراهیم بخشید از هاجر فرزندی بنام اسماعیل متولد شد و چون سارا به آن رشک میورزید لذا حضرت ابراهیم(ع) او را به سرزمین مکه فرستاد و در همین مکه بود که حضرت اسماعیل(ع) با زنی از قوم بنی جرهم ازدواج کرد و نسل فارسها از او پدید آمد.۲۶
همچنین در این مورد میتوان با توجه به آثار مکتوب دانشمندان ایرانی فارس، زبان واقعی قوم فارس را که زبان اکنون آنها نیز منشعب از آن است را تشخیص داد. ما در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میکنیم: «سیبویه (دایره المعارف بریتانیکا جلد۱ ، ص ۴۶۱ ) ، طبری – تاریخ نگار (بریتانیکا ج ۱ ،ص ۵۹۴ ) فارابی فیلسوف (بریتانیکا، ج ۹ ، ص ۶۵) ، ابن قتیبه (بریتانیکا ج ۱۱ ص ۱۰۲۱ ) ، ابوالفرج اصفهانی (بریتانیکا، ج۱ ، ص ۵۶ ) ابو معشر بلخی (امریکانا، جلد ۱ ص ۳۴۰ ) جابر (بریتانیکا، ج ۱ ، ص ۴۶) فارابی (گرانلاروس ج ۱ ، ص ۹۰۲ )رازی (گراندلاروس) و … لازم به ذکر است که تألیفات تمامی این دانشمندان به زبان عربی میباشد که حتی در دانشنامههای نام برده، خود دانشمندان نیز به عنوان عرب شناخته شدهاند.۲۷
با توجه به اسنادی که از تعداد کمی از آنها در این مقاله استفاده شده، بهتر است نویسنده محترم تاریخ فارسها را با دیدی بدون تعصب و بدور از هر گونه گرایش پان فارسیستی مورد ملاحظه قرار داده و ایرانی بودن را نه با معیار فارس بودن بلکه با معیار اسلام بسنجند، همچنین یادآوری کوچکی به نویسنده محترم داریم و آن اینکه با توجه به مقاله ایشان که در قسمتی از آن نوشتهاند: [ با توجه به نژاد مردم آذربایجان به راحتی میتوان نوع زبان آنها را نیز تعیین کرد] بهتر است در نظر داشته باشند که به هیچوجه نژاد یک ملت نشانگر زبان خاصی برای آن ملت نیست، چرا که در آن صورت در دنیا فقط چند زبان وجود داشت، نه هزاران زبان زنده کنونی و از بین رفته قبلی ، و نیز در قسمتی دیگر از مقاله ایشان به آمدن ترکان به این مناطق در قرون پنجم هجری اشاره میکنند که تعجب خواننده را برمیانگیزد، چرا که در آن صورت دروغ بودن شاهنامه فردوسی که سراسر توهین به ترکها است آشکار میشود. همچنین نویسنده محترم مطالب زیر را نیز در خاطر داشته باشند که یکی از نامدارترین جاسوسان بریتانیا در ایران که بانی و یکی از دست اندرکاران فعال تاریخ پان فارسیسم میباشد شاپور . جی . رپورتر است که با توجه به اسناد و مدارک موجود در آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، میتوانید به حمایت انگلیسیها و اروپاییها نه از پان ترکیستها، بلکه از پان فارسیستها پی ببرید.۲۸ در ضمن نویسنده محترم، پان فارسیسم را نیز در لیست پانهایی که تشکیل دادهاند، قرار دهند.
منابع
۱ – نقدی بر کتاب زبان آذری نوشته دکتر جواد هیئت
۲ – نقدی بر کتاب زبان آذری نوشته دکتر جواد هیئت
۳ – سلماس در مسیر تاریخ ده هزار ساله – توحید ملک زاده.
۴ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی و تاریخ ایلام – پی یئر آمیه (ترجمه شیرین بیانی) صفحات ۳ ، ۵۰ ، ۵۱ ،۶۰، ۶۶ .
۵ – آذربایجان در سیر تاریخ – صفحه ۲۶۲ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پرفسور زهتابی .
۶ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی صفحه ۹۴ .
۷ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی صفحه۹۵ .
۸ – تاریخ ماد- دیاکونوف صفحه ۱۰۰ .
۹ – تاریخ ماد – دیاکونوف صفحه ۲۱۰ .
۱۰ – تاریخ دیرین ترکان ایران- پروفسور دکتر زهتابی.
۱۱ – تاریخ آذربایجان – آ.ن قلی اوف صفحه ۱۷ .
۱۲ – تاریخ دیرین ترکان ایران- پروفسور دکتر زهتابی صفحه۲۶۴ .
۱۳ – زبان ترکی و لهجههای آن – دکتر جواد هیئت صفحه ۲۵ .
۱۴ – تحقیقات سازمان یونسکو در مورد زبانهای دنیا – هفته نامه امید زنجان چهارشنبه ۲۰ خرداد ۷۸ شماره ۲۸۶ صفحه ۳ .
۱۵ – سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی دکتر جواد هیئت صفحه ۲۱ .
۱۶ – تاریخ ماد – دیاکونوف صفحه ۱۰۱ .
۱۷ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی صفحه۲۵۴ .
۱۸ – تاریخ ماد – دیاکونوف صفحه ۹۹ – و تاریخ دیرین ترکان ایران صفحه ۹۵ .
۱۹ – اشکانیان – دیاکونوف، ترجمه کشاورز صفحه ۱۱۶ .
۲۰ – ایران باستان – پیرنیا جلد یک صفحه ۴۵۲ – ۴۴۹ و تاریخ دیرین ترکان ایران – صفحه ۶۳۷ .
۲۱ – اشکانیان – دیاکونوف صفحه ۸ .
۲۲ – تاریخ ارومیه – احمد کاویانپور ص ۵۵ – ۵۴ .
۲۳ – تاریخ اجتماعی ایران – مرتضی راوندی صفحه ۶۱۶ – ۶۱۱ .
۲۴ – غیاث اللغات- صفحه ۶۳۳ .
۲۵ – مروج الذهب- جلد اول صفحه ۲۳۱ .
۲۶ – تاریخ گزیده حمد ا… مستوفی به اهتمام دکتر عبدالحسین نوابی – موسسه انتشارات امیر کبیر، تهران ۱۳۶۶ صفحه ۳۰ .
۲۷ – روزنامه جام جم – صفحه ۷ – پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۱ / سال سوم / شماره ۵۸۶ .
۲۸ – نشریه بهار – شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۹٫
نویسنده : مهندس بهنام بابازاده
ضمیمه:
اسامی باستانی «گیزیل بوندا» یا «آرازیاش» ، «بیل آلی» ، «اوشکایا» ، «اوشکاکان» ،«ار یارما» و … که در کتیبه های آشوری از حدود ۵۰۰۰ سال محفوظ مانده و در تاریخ ماد نوشته دیاکونوف آورده شده به اندازه ای معانی روشن و واضحی دارند و برهان قاطعی هستند آیا میشود خللی در معانی ترکی این مکانهای باستانی ایجاد کرد؟
اکثر نویسندگان به مانند دیاکونوف با وجود اینکه خود معترفند که زبانهای باستانی آزربایجان و منطقه غرب ایران زبانهایی پروتورک و التصاقی میباشد ولی با این وجود سعی در کتمان حقیقت دارند .
توجه بفرمائید خود دیاکونوف با وجود اینکه اذعان دارد زبان مادی التصاقی
بوده و با زبان عیلامی پیوستگی دارد و زبان عیلامی شبیه ترکی است باز
«مادها» را آریایی مینامند.
ملاحظه بفرمائید:
در آخرین سطر صفحه ۸۱ (کتاب تاریخ ماد نوشته دیاکونوف و ترجمه کریم کشاورز زیر نظر احسان یار شاطر )نوشته :
/ یکی از زبانهایی که السنه مادی/ ادامه در صفحه ۸۲/محتملاً بدان مربوط
بوده اند ،همانا زبان آلبانی است که هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است. و
زبان دیگری که پیوستگی به زبان مادی دارد -یعنی زبان عیلامی-از لحاظ ترکیب
لغوی و قواعد دستوری آنچنانکه باید و شاید بررسی نشده است.
در زبان عیلامی شیوه ویژه ساختن اجزای متشکله کلمه همانا روش الحاقی یا
«آگلوتیناتیو» است. یعنی متصل کردن عناصر مجزائی که هر یک از آنها وظیفه
خاصی را ایفا کنند./
در ادامه میگوید : /این اصل خاص زبانهای آلتائی (ترک و مغولی) و … و
زبانهای باستانی شرقی از قبیل هوریانی و اورارتوئی و شومری نیز بسط می
یابد. بدین سبب چند بار کوشش شده است که زبان عیلامی را با یکی از السنه
خانواده های لسانی مزبور مربوط سازند. احتمال چنین ارتباطی -گرچه هنوز ثابت
نشده-ولی قوی است./
و در ادامه چنین مینویسند: /ولی با اینکه زبان عیلامی ممکن است،فی المثل،با
زبانهای ترک و مغول تا حدی خویشاوندی داشته باشد،معهذا خویشاوندی تنها-حتی
در صورتی که ثابت گردد هم-دلیل اینکه از آن زبان مشتق گشته نمیباشد. در هر
حال راجع به زبان عیلامی تا آن حد که بر ما معلوم است میتوان گفت که ذخیره
اصلی لغوی و ساختمان دستوری السنه ترک و مغول را نمیتوان از آن مشتق
دانست./
اما چرا ذخیره اصلی لغوی و دستوری السنه ترکی و مغولی را نمیتوان از آن
مشتق دانست؟در حالیکه هر دو زبان (ترکی و عیلامی) از نظر دستوری التصاقی
بوده و از نظر لغوی نیز لغات کاملاً مشابهی دارند.
پس کاسه ای زیر نیم کاسه بوده که اجازه نداده آندو را مشتق از هم بداند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بعد از انتشار کتاب «فرضیه زبان آذری و کسروی» اثر دکتر حسین محمدزاده
صدیق، پا در هوا بودن این فرضیه به اثبات رسید و اغلب محافل زبانشناسی
دانشگاه های اروپا و ترکیه در بولتنهای خود آن را به بحث گذاشتند. اکنون
دیگر صحبت کردن از زبان آذری نوعی شانتاژ سیاسی به شمار میرود. برای مزید
اطلاع مصاحبه ای را که برادر من آقای سید احسان شکرخدا با مولف کتاب فوق
انجام داده اند جهت مزید اطلاع در زیر می آورم:
لینک منبع در سایت دوستداران دکتر حسین محمدزاده صدیق:
http://www.duzgun.ir/akhbar/mosahebe2.php
نیم قرن سردرگمی در زبانشناسی ایرانی
اخیراً مشاهده میشود که در برخی از سایتها و وبلاگها، بعضیها تحلیلها و برداشتهای خاصی از نظرات علمی استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق در کتاب «فرضیهی زبان آذری و کسروی» میکنند و از آن جا که کتاب در دسترس جوانان نیست تا خود، آن را با دقت علمی بخوانند، جهت رفع شبهات به محضر استاد رسیدیم و این شبهات را به صورت سؤال خدمت ایشان مطرح کردیم. متن سوال و جواب با استاد را در ادامه میخوانید.
سید احسان شکرخدایی
۱۷ مرداد ۱۳۹۱
(گفتگویی کوتاه با دکترح. م. صدیق در زمینهی بازخوردهای انتشار کتاب فرضیهی زبان آذری و کسروی)
سوال ۱: استاد! در کتاب شما آیا قوم یا زبانی با نام آذری معرفی شده است؟
من با مستندات کافی و با تکیه بر دادههای متون تاریخی جهان اسلام و یافتههای نوین دیرین کاوی، در این کتاب توانستهام ثابت کنم که در تاریخ، قوم و زبانی با نام «آذری» هیچ گاه وجود نداشته است. ادعای کسروی نیز مبنی بر وجود قوم و زبانی با نام آذری فرضیهای بیش نیست که تا کنون به اثبات نرسیده است. یعنی این فرضیه که گویا قبل از زبان ترکی، در آذربایجان زبانی یا نیم زبان و یا گویشی با نام «آذری» وجود داشته، تبدیل به حکم نشده است و در حد یک فرضیه باقی مانده است و خود کسروی بعدها اعتراف کرد که در طرح این فرضیه اغراض و مقاصد سیاسی داشته است. من نام کتاب را هم «فرضیهی زبان آذری» گذاشتهام.
سوال ۲: دربارهی نمونههایی که به عنوان متنهای زبان آذری آورده میشود، چه میفرمایید؟
تمام نمونههای شعر و نثر که کسروی و شرکای او در هفتاد سال اخیر برای زبان موهوم آذری آوردهاند، منسوب به گویشهای تاتی، تالشی، کردی، هرزنی، گیلکی و غیره است که قلم به دستان غیرتمند و دانشیمردان معاصر این اقوام اخیراً خود زبان به اعتراض گشودهاند و این نمونهها را به خودشان بازگرداندهاند. یعنی اکنون دیگر برای این زبان موهوم، کسی نمیتواند متن (text) نشان دهد.
سوال ۳: به نظر شما آیا میتوان الان به مردم و اهالی آذربایجان نام «آذری» اطلاق کرد؟
ببینید، اشتباه نکنید. اکثریت ما مردم ساکن آذربایجان (منهای برادران تالش، تات، کرد و غیره) ترک هستیم و در سر تا سر ایران اسلامی حضور داریم و زبانمان هم ترکی است که در نوعبندی زبانهای ترکی جزو شاخهی «ترکی غربی» به حساب میآید. اصلاً قومی با نام «آذری» وجود نداشته است که ما هم با آن نام نامیده شویم. استفاده از این عنوان برای اطلاق به مردم و زبان ما، سوء استفادهی سیاسی رژیم پهلوی در ایران و سیاست سوسیالیستی در شوروی سابق از ۱۹۲۰ به بعد بوده است. اگر به هر تقدیر این اصطلاح جاافتاده است و تعبیراتی نظیر ترکی آذری، موسیقی آذری، رقص آذری، آشپزی آذری و غیره اکنون رایج است، در این اصطلاحات هدف گوینده انتساب این موارد به قوم موهوم «آذری» نیست بلکه نوعی منسوبیت به کلمهی «آذر» است که ظاهراً به عنوان مخفف کلمهی آذربایجان به کار میرود و من ثابت کردهام این کلمه خودش نیز ترکیالاصل است و مستندات علمی آن را در کتاب آوردهام. ما ترکان با دیگر اقوام ساکن آذربایجان، آذربایجانی حساب میشویم نه «آذری».
سوال ۴: بعضیها ادعا میکنند که کلمهی «آذری» نمیتواند ترکی باشد؟
این بعضیها اشتباهشان در آن جاست که مرعوب ادعاهای به ظاهر علمی کارگزاران ترکیستیز رژیم پهلوی شدهاند و این کلمه را اصطلاحاً اوستایی، پهلوی، آریایی و غیره میشمارند و توان علمی رد آن را ندارند. من در کتاب نشان دادهام که کلمهی «آز+ ار» ترکی است و ربطی به کلمهی «آذر» اصطلاحاً اوستایی ندارد. یعنی ما در این جا با دو کلمه و دو اشتقاق رو در رو هستیم: نخست کلمهی «آذری» با ریشهی باصطلاح فارسی و دوم کلمهی «آز+ ار» با ریشهی ترکی.
گذشته از آن، من نشان دادهام کلمهی «آذر» هم که آن را باصطلاح اوستایی و یا چیز دیگر مینامند، خود با ریشهی ترکی «آتماق» و «آتش» قرابت دارد.
سؤال ۵: به نظر شما چرا برخیها میخواهند در این زمینه شبهه افکنی کنند؟
در کتاب من شبههای وجود ندارد. مطالب بسیار صریح و روشن و متکی به مستندات و دلایل و مدارک علمی کافی بیان شده است. اگر دقیق خوانده شود، واهی بودن «تئوری زبان و قوم آذری» روشن خواهد شد. من نشان دادهام حتی اساس و بنیاد نظریهی کسروی و شرکای او که لفظ «الاذریه» در متون عربی است، پا در هوا است. زیرا وقتی خود این کلمه هم ترکی الاصل باشد، این فرضیه چون حبابی جلوه خواهد کرد.
سؤال ۶: آیا در کلمهی «آذری» یای نسبت وجود ندارد؟
البته وجود دارد. یعنی منسوب به آذر، مثل «بهاری» یعنی منسوب به بهار. اما همین یای نسبت هم که در گویش پهلوی به صورت «ایگ ig» بوده است، به نظر میرسد با پی افزودهی چهار شکلی ıq/ ig/ uq/ ük در ترکی باستان همریشه باشد. این یک بحث ظریف علمی است و در حوصلهی مصاحبه نمیگنجد، من در کتاب خودم، این یافتههای علمی را به طور تفصیل به بحث گذاشتهام.
سؤال ۷: بعضیها برداشت کردهاند که شما خواستهاید بگویید که مردم آذربایجان، آذری هستند و نه ترک.
این برداشت آنان است. برداشت آزاد است و محترم. اما به شما توصیه میکنم در چنین شرایطی فوری به کتاب مراجعه بفرمایید تا صحت و سقم «برداشت» را ارزیابی کنید.
سؤال ۸: به خاطر نشر این کتاب، کسانی به شما جسارت کردند . . .
من این موارد را که اشاره میکنید، نه میبینم و نه میشنوم، واقعا وقت هم ندارم که به آنها بپردازم. به مرتکبین پلشتنگاریها آدمهایی مثل خودشان باید پاسخ دهند. شما را هم توصیه به نزاکت قلمی میکنم. برای من این مهم است که توانستم ثمرهی چهل سال کاوشهای علمی خود را در یک مسألهی بسیار مهم و حیاتی مردم آذربایجان با اخذ مجوز رسمی و با رو سفیدی کامل و فراخی پیشانی انتشار دهم.
این کتاب در حال حاضر در جمهوری آذربایجان، ترکیه و اروپا ترجمه میشود. من با خارج از کشور کاری ندارم، دوست دارم در داخل کشور خودمان در بوتهی نقد قرار بگیرد اما در این دو سالی که از انتشار آن میگذرد، کسی نتوانسته است آن را نقد علمی کند. ظاهراً کتاب من به دلیل صد در صد علمی بودن قابل نقد نیست. این کتاب حاصل تمام مطالعات و تجربیات چهل سالهی من در زمینهی مورد بحث است. هر جملهی آن مستند به سند علمی و مدلول مدرک و دلیل متقن و معتبر است. اگر هوچیگریهایی را که شما به آن اشاره کردید، در نظر بیاوریم، میبینیم که شرکای کسروی نمیتوانند بپذیرند که نیم قرن دروغ گفتهاند. وظیفهی محقق مستقل فقط دروغ نگفتن است و بس.
یک محقق مستقل که برای کسی یا جایی کار نمیکند و مدیون کسی نیست، فقط تعهد اخلاقی و انسانی دارد که در تحقیقات خود دروغ نگوید و اگر اشتباه کرده باشد در رفع آن بکوشد. رعایت کردن احساسات کاذب و تعلقات سیاسی، حزبی و گروهی و بزرگداشت پهلوانپنبهها وظیفهی محقق نیست. کسروی با نبوغی ذاتی که داشت، متأسفانه با تکیه بر تعلقات سیاسی خود، چنین فرضیهای را پیش کشید و نزدیک نیم قرن جهان زبانشناسی ایرانی را سر در گم و گیج کرد و به قول معروف «همه را سر کار گذاشت.» اکنون وقت آن رسیده است که همه به این واقعیت اعتراف کنند وگرنه با هوچیگری و جوسازی عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند. ترکی و فارسی دو بال نیرومندی است که حکمت اسلام در ایران با آن دو گسترش یافته است و اتحادی که ما ترکان با سایر اقوام ایرانی داریم به همین دلیل است که گسست پیدا نمیکند. یعنی وحدت ما الاهی، دینی، مذهبی، عقیدتی، آرمانی و انقلابی است و این وحدت خدشهپذیر نیست. چنان که سیاسیبازان ملیگرا و شرکای کسروی با انتشار حداقل یکصد عنوان کتاب در باصطلاح اثبات «زبان آذری» نتوانستند موجب تفرقه و تجزیه شوند و من به عنوان یکی از فرزندان مسلمان این مرز و بوم، امروز میتوانم افتخار کنم که این دروغ بزرگ را بر ملا و این جعل و تحریف به ظاهر علمی را افشا کردم و مانعی برای پیشروی نفاقافکنان و تجزیهخواهان ملیگرا ایجاد نمودم. خداوند یاور صالحان و راستگویان است.
والله یؤید من یشاء