آذربایجان ساراب قیصرق
قیصره + مئهریبان+ساراب+آذربایجان+تورک+ترک+قیصرق+قیصریه+Qeysere+Qeysereq+sarab+Türk+turk+Azerbaycaqn+Azerbayjjan+Qeyseriye

توی سؤزجوک لری ( لغات مربوط به عروسی )

پنجشنبه 18 دی 1393

+0 به یه ن

توی سؤزجوک لری ( لغات مربوط به عروسی )(ترکشناسی)

یازار :

+0 به یه ن

منبع:زبان وادبیات ترکان خراسان


توی سؤزجوک لری ( لغات مربوط به  عروسی ) 

آداخلی =نامزد

آداخ =نامزدی

آداخلانماق = نشان کردن

آیاق آشما = پاگشایی

گلین = عروس ( عروس کلمه عربی است و معادل فارسی احتمالا ندارد )

توی = عروسی

بی = داماد

ساغ دوش = انکه در سینه راست داماد ایستد

سول دوش = آنکه در سینه چپ داماد ایستد

 قارداشلیق : پیمان برداری (در خراسان قارداشلیق بجای ساغدوش و سول دوش )

حنا یاخدی = حنابندان

حنا گئجه سی = شب حنا بندان

گیزلین سلام = مادر زن سلام

دوواق = شال سرخ مخصوص عروس

دوواق آشما = پاتختی

دوواق قاپما = پاتختی

باشلیق = شیربها

ائولنمک = ازدواج کرددن

ائولی = متاهل، خانه دار

سوبای = مجرد

ارلیک = دختر قابل شوهر دادن

ارگین = پسر دم بخت

ائولنمه لی = قابل زن گرفتن

چال چاغیر = جشن و سرور

ائلچی = خواستگار

ائلچی‌لیق :خواستگاری

قادین = خاتون

هی یوخ = بله برون

خونچا= خونچه

اوزوک، ایزئ : انگشتری و حلقه نامزدی

 قند سیندیرماق : رسم قند شکستن هنگام اخذ جواب در بله برون

 گلین سالام : عروس سلام

کوره کن سالام : داماد سلام  

 یاش توتماق : در گذشته تازه عروس ها به نشانه ی احترام به مردان فامیل داماد و زنان مسن خانواده آنها، بوسیله روسری  بینی تا چانه خود را می پوشاندند. پوشاندن نیمه پایین صورت توسط زنان با استفاده از روسری و چادر را" پاشماق توتماق" گویند.

اوخوندو : کاردعوت

چئلله لیق : چئلله تازه عروسها

آخر چرشنبه لیق :جهار شنبه سوری برای تازه عروسها

قربان عیدلیقی : عید قربان تازه عروسها

عیدلیق : بایراملیق

گلئن چیخارتماق : جشن عروسی ، کاروان عروس

آلما آتماق : پرتاب سیب

توی پایلی یا تویانه : تویانه یا توی پایلی به عروسیی گفته می‌شود که در آن و در شب عروسی پس از صرف شام افراد شرکت کننده مقداری پول به عنوان تویانه (پول اسپند و یا یوخه) به صاحب عروسی هدیه می‌دهند

اوزو، ائزی گئرمیش :جشن پا تختی در خراسان 

توی ائوی : تالار عروسی 

چاغیرلیق : کارت دعوت 

چاغیرلی : مدعو، دعوت شده 

دویون : ار مصدر دویمک (Düymǝk) : گره زدن ، عقد  

دویون ائوی : خانه عقد

سور( Sür ) : کلمه ای ترکی- مغولی به معنی جشن و فستیوال است. این کلمه که به زبان فارسی نیز وارد شده، ربطی به کلمه سور در زبان پهلوی و یا سرخ در زبان فارسی ندارد و با کلمات "سورسات- سویورسات" و "سویورقا-سیورغا" و .... همریشه است. این کلمه در زبان فارسی در ترکیبهای چهارشنبه سوری، سوریه، سورنامه، سور دادن، سور چرانی و ختنه سوران، .... حفظ شده است.  

سورچو( Sürçü ) : مهماندار (در دوره آغ قویونلو، قاراقویونلو) 

قوتلو( Qutlu ) : مسعود، مبارک 

قوناقلیق( Qonaqlıq ) : مهمانی 

یئنگه( Yengǝ ) : راهبر زن در عروسی، زنی که عروس را آرایش کرده، به حجله برده و به داماد می سپارد؛ زن عمو، دائی و یا برادر 

دوواق قاپما (Duvaq qapma ) : شعر آشیقی که در پایان عروسی از سوی آشیق یا بخشی خوانده می شود



بؤلوم | آنا ديليميزه گؤره یازار : علی رادمهر (ذکرعلی قلعه گیر)

    0 باخیش





[ ]